فیک جونگکوک: انتقام عشق
فیکجونگکوک: انتقام عشق
part⁴⁹
" اگه نمیخوای چیزی بگی ایرادی نداره؛ فقط نتونستم بیشتر از این پیش خودم نگهش دارم "Jeon
اینو به دختر گفت و ازشفاصله گرفت
بهطرف در اتاقش رفت دستگیره در را گرفت و داخل اتاق رفت
چهمین به در اتاق پسر خیره شده بود
دلیل کارش رو نمیدونست
دختر عاشق جونگکوکه
دیوانهوار عاشقشه، بقدری که نمیتونه کلمهای برای توصیف عشقش پیدا کنه
جئون بهش اعتراف کرد
ولی دختر هیچی نگفت
نمیدونست چرا حرف نزد و بهش نگفت که "'جونگکوک..منم دوست دارم"'
فقط داشت بهش نگاه میکرد
حسی که دختر اون لحظه داشت، مثل این بود که انگار چاقو گذاشتن زیر گلوش و بهش گفتن اگه حرفی بزنه میمیره
دختر فقط جئون رو میخواست
ولی گفتن آنقدر براش سخت بود؟
به در خیره شده بود
کسی در راهرو نبود
فقط دختر بود و افکارش
" جونگکوک...منم دوست دارم "what mine
کسی اونجا نبود
فقط دختر بود
باید این حرفو وقتی جئون پیشش بود میگفت، نه وقتی که تنهاس
در اتاقش رو باز کرد و رفت داخل
خوشو روی تخت انداخت و به سقف خیره شد
حالا که عشقش دوطرفس، میخواست بدستش بیاره
هیچوقت از چیزی که واقعا میخاین دست بر ندارین
از روی تخت بلند شد
سمت جعبهای کمک های اولیه رفت، برش داشت و به بیرون رفت
پشت در اتاق جئون بود
دستش رو بالا اورد، در زد
پسر آمد در اتاق رو باز کرد
" چیزی شده؟ "Jeon
" نه، دستش زخمیه باید پانسمانش کنی "what mine
" نمیخواد خودش خوب میشه "Jeon
" نمیشه یوقت عفونت میکنه "what mine
" باش "Jeon
پسر وی تخت نشست
دختر وارد اتاق شد، در رو پشت سرش بست و پیش جئون رفت
کنارش نشست
در جعبه رو باز کرد
الکل و پنبه رو بیرون آورد
پنبه رو آغشته با الکل کرد و آورم روی زخمش گذاشت
پسر از سوزشی که الکل داشت اخمی کرد
دختر وقتی اخم جونگکوک رو دید، سرش بالا آورد
" خیلی میسوزه؟ "what mine
" اعم..نه چیز خواصی نیست "Jeon
" زودی تمومش میکنم "what mine
چهمین به کارش ادامه داد
دقتش رو گذاشته بود روی زخمش تا جونگکوک دردی رو احساس نکنه
پس از دقایقی کارش تموم شد
" تمومه "what mine
" ممنون "Jeon
" کاری نکردم "what mine
چهمین در حال جمع کردن وسایل بود
" نمیخوای چیزی بگی "Jeon
" چی بگم؟ "what mine
" خب بیشتریا توی اون موقعیت حرفای زیادی دارن که بزنن، ولی تو حتی یه کلمه هم حرف نزدی "Jeon
" حرفای زیادی دارم که بزنم ولی نمیدونم چی بگم "what mine
" منظورت چیه؟ "Jeon
" خیلی چیزا دلم میخواد بهت بگم ولی الان نمیدونم از کجا شروع کنمو چی بگم "what mine
" فقط ازت یه چیزی میخوام "Jeon
" چی؟ "what mine
" حست نسبت به من "Jeon
" همیشه دلم میخواست حرفی که توی راهرو بهم گفتی رو ازت بشنوم وقتی که گفتی توی شک بودم برای همین چیزی نگفتم "what mine
" الان چی؟میتونی جوابمو بدی؟ "Jeon
لبخندی زد
" نمیدونم "what mine
part⁴⁹
" اگه نمیخوای چیزی بگی ایرادی نداره؛ فقط نتونستم بیشتر از این پیش خودم نگهش دارم "Jeon
اینو به دختر گفت و ازشفاصله گرفت
بهطرف در اتاقش رفت دستگیره در را گرفت و داخل اتاق رفت
چهمین به در اتاق پسر خیره شده بود
دلیل کارش رو نمیدونست
دختر عاشق جونگکوکه
دیوانهوار عاشقشه، بقدری که نمیتونه کلمهای برای توصیف عشقش پیدا کنه
جئون بهش اعتراف کرد
ولی دختر هیچی نگفت
نمیدونست چرا حرف نزد و بهش نگفت که "'جونگکوک..منم دوست دارم"'
فقط داشت بهش نگاه میکرد
حسی که دختر اون لحظه داشت، مثل این بود که انگار چاقو گذاشتن زیر گلوش و بهش گفتن اگه حرفی بزنه میمیره
دختر فقط جئون رو میخواست
ولی گفتن آنقدر براش سخت بود؟
به در خیره شده بود
کسی در راهرو نبود
فقط دختر بود و افکارش
" جونگکوک...منم دوست دارم "what mine
کسی اونجا نبود
فقط دختر بود
باید این حرفو وقتی جئون پیشش بود میگفت، نه وقتی که تنهاس
در اتاقش رو باز کرد و رفت داخل
خوشو روی تخت انداخت و به سقف خیره شد
حالا که عشقش دوطرفس، میخواست بدستش بیاره
هیچوقت از چیزی که واقعا میخاین دست بر ندارین
از روی تخت بلند شد
سمت جعبهای کمک های اولیه رفت، برش داشت و به بیرون رفت
پشت در اتاق جئون بود
دستش رو بالا اورد، در زد
پسر آمد در اتاق رو باز کرد
" چیزی شده؟ "Jeon
" نه، دستش زخمیه باید پانسمانش کنی "what mine
" نمیخواد خودش خوب میشه "Jeon
" نمیشه یوقت عفونت میکنه "what mine
" باش "Jeon
پسر وی تخت نشست
دختر وارد اتاق شد، در رو پشت سرش بست و پیش جئون رفت
کنارش نشست
در جعبه رو باز کرد
الکل و پنبه رو بیرون آورد
پنبه رو آغشته با الکل کرد و آورم روی زخمش گذاشت
پسر از سوزشی که الکل داشت اخمی کرد
دختر وقتی اخم جونگکوک رو دید، سرش بالا آورد
" خیلی میسوزه؟ "what mine
" اعم..نه چیز خواصی نیست "Jeon
" زودی تمومش میکنم "what mine
چهمین به کارش ادامه داد
دقتش رو گذاشته بود روی زخمش تا جونگکوک دردی رو احساس نکنه
پس از دقایقی کارش تموم شد
" تمومه "what mine
" ممنون "Jeon
" کاری نکردم "what mine
چهمین در حال جمع کردن وسایل بود
" نمیخوای چیزی بگی "Jeon
" چی بگم؟ "what mine
" خب بیشتریا توی اون موقعیت حرفای زیادی دارن که بزنن، ولی تو حتی یه کلمه هم حرف نزدی "Jeon
" حرفای زیادی دارم که بزنم ولی نمیدونم چی بگم "what mine
" منظورت چیه؟ "Jeon
" خیلی چیزا دلم میخواد بهت بگم ولی الان نمیدونم از کجا شروع کنمو چی بگم "what mine
" فقط ازت یه چیزی میخوام "Jeon
" چی؟ "what mine
" حست نسبت به من "Jeon
" همیشه دلم میخواست حرفی که توی راهرو بهم گفتی رو ازت بشنوم وقتی که گفتی توی شک بودم برای همین چیزی نگفتم "what mine
" الان چی؟میتونی جوابمو بدی؟ "Jeon
لبخندی زد
" نمیدونم "what mine
۷.۸k
۳۰ فروردین ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.