قاتلی در مقابل دیگری / پارت ۳۲

پارت ۳۲



یک‌ روز معمولی دیگه شروع شده بود و همه در حال شروع روز خودشون بودن ، اگرچه نه همه .

شلا با حوله جلوی میز آرایش نشسته بود و در حال خشک کردن موهاش بود که صدای زنگ تلفن روی‌ میز کنار تخت را شنید ، شلا سمت تلفن رفت و با صدای بلند گفت:
[عزیزم گوشیت زنگ می‌خوره]

صدای مردی از داخل حمام پاسخ داد:
[میتونی ببینی کیه؟]

شلا به آرامی موبایل را در دستش گرفت و گفت:
[‌ ثِنث ؟ یا ثارنث ؟ نمیدونم ]

مردِ داخل حمام ناگهان آب را بست .


مرد همان دکترِ تقریبا مسن مو جوگندمی با ریش کوتاه بود .
شلا موبایل را داخل حمام آورد و به دکتر داد و بعد دوباره با آرامش پشت میز نشست و به خشک کردن موهاش ادامه داد .

مرد مشتش را به دیوار حمام کوبید در حین نفس‌نفس زدن به آرامی جواب تلفن را داد و‌ با لکنت گفت:
[چی... چی ... چی شده؟]

مردی از پشت تلفن با قاطعیت پاسخ داد:
[بهت نیاز داریم دکتر همین الان دوتا مجروح داريم]

دکتر نفس عمیقی کشید و سرش را به آرامی به ديوار کوبید ، دکتر دور حمام راه می‌رفت و با ناراحتی و ترس گفت:
[خواهش میکنم... قرار شد دیگه باهام کاری نداشته باشید]

شخص پشت تلفن با خنده ای آرام جواب داد:
[ اوه دکتر به نظرت همسر‌‌‌ عزیزت و دوتا بچه های نازت میدونن شلا کیه؟ اسمش همینه نه؟]

دکتر ناله ای از ترس بیرون داد و سرش را از درب حمام بیرون آورد و به شلا خیره شد ،
شلا بی خبر بهش‌‌ چشمک زد و با لبخندی گرم از آینه به دکتر نگاه کرد .

دکتر چند بار گلوش را صاف کرد و به آرامی گفت:
[بهم... بهم یه آدرس بده]


شخص پشت تلفن به آرامی خندید و جواب داد:
[پسرِ خوب] .



ادامه دارد...

#متن #داستان #رمان
دیدگاه ها (۵)

قاتلی در مقابل دیگری / پارت ۳۳

قاتلی در مقابل دیگری / پارت ۳۴

قاتلی در مقابل دیگری / پارت ۳۱

قاتلی در مقابل دیگری / پارت ۳۰

#Gentlemans_husband#season_Third#part_274گیج داشت به درختا ن...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط