سناریووقتی میبینم داری با استف سر لباسشون دعوا میکنی

سناریو(وقتی میبینم داری با استف سر لباسشون دعوا میکنی)
اعضا دوست پسرتن


چان:میاد دستت رو میگیره و تورو پشتش میزاره و از استف معذرت خواهی میکنه
چان:ببینم تو چته
ا.ت:منه چمه اول برو به اون استالیست بگو که لباس درستی بهت بده
چان:ا.ت خوب این لباس مال ام وی
ا.ت:به من ربط نداره
چان:هی خدا


لینو:دیدی که داری دعوا میکنی گفت
لینو:الحق که دختر خودمی
دید که دیکه خیلی داره به جاهای باریک میکشه اومد آرومت کرد
لینو:آروم باش
ا.ت:من ار‌وم باشم یا اون زنیکه که همچین لباسی بهت داده
لینو:اولن من همچین لباسی نمی‌پوشم دومن لازم نبود باهاش دعوا کنی من خودم بهش میگفتم
ا.ت:راست میگی
قهر کردی رفتی رو مبل نشستی
لینو:من چه گناهی کردم تو گیرم اومدی


چانگبین:اصن نذاشت که به‌اش دعوا کنی خودش زود تر از تو رفته بود که به استالیست بگه که لباسش رو عوض کنه


هیونجین:تا دید دارین دعوا میکنین اومد سمتتون
هیونجین:چیشده؟
ا.ت:باید از استالیست عزیز بپرسی
هیونجین:ا.ت بگو ببینم چیشده
ا.ت:نگا میخواد همچنین لباسی بهت بده بپوشی
هیونجین:عزیزم اشکال نداره که
ا.ت:اشکال نداره باشه باشه
هیونجین:ا.ت وایسا رو به استالیست
هیونجین:من ازتون معذرت میخوام

هان:صدات به قدری بلند بود که داشتی با استالیست دعوا میکردی که بچه از خواب پاشدی اومد سمتتون
هان:چیشده چرا دعوا میکنین
ا.ت:ببین چه لباسی بهت داده بپوشی
هان:باش عزیزم من اینو نمیپوشم
ا.ت:به خدا
هان:بخدا
هان پیشونیت رو بوسید
اعضای:برین یه جای دیگه به عشق بازیتون رو انجام بدین
که دوتاون زدین زیر خنده


فیلیکس:وقتی دید داری اینجوری میکنی اومد دستت رو گرفت بردت تو یه اتاقی
ا.ت:داری چیکار میکنی بزار یه حسابش برسم
فیلیکس:الان دقیقا برا چی داشتی باهاش دعوا میکردی
ا.ت:بخاطر اون لب......
با کبوندن لباش رو لبات لال شدی😐

سونگمین:این بچه گذاشت تا خوب باهاش دعوا کنی اصن کاری بهت نداشت


ای ان:ایشون اصن نذاشت نزدیک استف باشی چون با خودش گیر دعوا بودی
ا.ت:حق نداری اون لباسو بپوشی
ای ان:خوب چرا
ا.ت:چون من میگم
ای ان:خوب عزیزم لباس همه همین
ا.ت:به من ربطی نداره
و این داستان ادامه دارد.....

پایان
دیدگاه ها (۰)

تک پارتی(وقتی پریود میشی)ا.ت:من میرم سرویس بهداشتی ای ان:باش...

چند پارتی(وقتی برات قلدری میکرد)پارت ۵ا.ت:آخه تو از کجا میفه...

چند پارتی (وقتی برات قلدری میکرد)۴که یهو صدای در اومد خداروش...

#سناریو < وقتی اب گرم میریزی روشون عمدی نبود> بنگ چان: آخ.....

ادامه تک پارتی سرو تصمیم گرفتم گشادی رو کنار بذارم و بیام اد...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط