چند پارتی (وقتی برات قلدری میکرد)۴
چند پارتی (وقتی برات قلدری میکرد)۴
که یهو صدای در اومد خداروشکر که هان درو قفل کرده بود
یونا:کی اونجاست درو باز کن
ا.ت:ترو.....
دستشو گذاشت رو دهنت
هان:منم جیسونگ
یونا:او جیسونگ توی معلم گفت بیاین سر کلاس
هان: میری تو کلاس میشینی هیچ چیزیم به استاد نمیگی میگی پیداشون نکردم
یونا:ولی جیسو...
پرید وسط حرفش
هان:همین که فهمیدی گمشو
یونا:باشه
هان:بیبی گرل فکر کردی ولت میکنم هوم چرا آنقدری میخوای از دستم فرار کنی اینو قبول کن که تو مال منی
ا.:هان تروخدا من مطمئنم تو ولم میکنی
هان:نه نمیکنم
بعد گفتن این حرف پیراهنت رو درآورد که خجالت کشیدی
هان:بیب بدن فاکیت داره نابودم میکنه اه
سوتینتم در آورد که گفتی
ا.ت:جیسونگ
دستت رو گذاشتی رو سینه هات
که دستت رو گرفت و برد بالای سرت.....
بقیش با ذهن منحرف خودتون.....😈📿🤷♀️
............
زنگ استراحت خورد که هان تازه کارش رو باهات تموم کرد داشتی گریه میکردی از درد که دستش رو گذاشت رو دلت و ماساژش داد خواستی دستش رو پس بزنی که نذاشت
هان:هیشششش
ا.ت:هان آخه از کجا میفه........
ادامه دارد......
که یهو صدای در اومد خداروشکر که هان درو قفل کرده بود
یونا:کی اونجاست درو باز کن
ا.ت:ترو.....
دستشو گذاشت رو دهنت
هان:منم جیسونگ
یونا:او جیسونگ توی معلم گفت بیاین سر کلاس
هان: میری تو کلاس میشینی هیچ چیزیم به استاد نمیگی میگی پیداشون نکردم
یونا:ولی جیسو...
پرید وسط حرفش
هان:همین که فهمیدی گمشو
یونا:باشه
هان:بیبی گرل فکر کردی ولت میکنم هوم چرا آنقدری میخوای از دستم فرار کنی اینو قبول کن که تو مال منی
ا.:هان تروخدا من مطمئنم تو ولم میکنی
هان:نه نمیکنم
بعد گفتن این حرف پیراهنت رو درآورد که خجالت کشیدی
هان:بیب بدن فاکیت داره نابودم میکنه اه
سوتینتم در آورد که گفتی
ا.ت:جیسونگ
دستت رو گذاشتی رو سینه هات
که دستت رو گرفت و برد بالای سرت.....
بقیش با ذهن منحرف خودتون.....😈📿🤷♀️
............
زنگ استراحت خورد که هان تازه کارش رو باهات تموم کرد داشتی گریه میکردی از درد که دستش رو گذاشت رو دلت و ماساژش داد خواستی دستش رو پس بزنی که نذاشت
هان:هیشششش
ا.ت:هان آخه از کجا میفه........
ادامه دارد......
۶.۳k
۰۵ تیر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.