پارتپنجاهپنج غریبهآشنا

#پارت_پنجاه_پنج #غریبه_آشنا

بکهیون:
خوابش گرفت تو بغلم بلندش کردم ک ببرمش داخل،کای جلومو گرفت
کای:بکهیون چیکار کردی باهاش
بکهیون:بیا کنار بیدار میشه
-چرا اذیتش میکنی،کم بخاطر تو سختی نکشیده،دلت میاد اینجوری عذابش بدی
+اون منو با یه پسر بچه مرده اشتباه گرفته بود
-ولی حق داشت واقعیتو بدونه،بدش به من
+کای
-هیونگ بده من میبرش،برو یه فکری کن از دلش دربیاری،بخدا ک تو این چند وقت یونسو عین خواهرام شده برام شاید هم عزیز تر....اذیتش نکن وگرنه نمیزارم ببینیش و نزدیکش بشی گفتم ک عین خواهرمه

از بغلم گرفتش و رفت،آخه کای چرا اینجوری میکنه، رفتم یه هدیه ای چیزی برای ئونسو بگیرم و از دلش در بیارم وگرنه این کای هرچی گفت رو انجام میده

کاری از نویسنده گروه:@forough_wolf
#exo #exo_my_planet #Gharibeh_ashena
دیدگاه ها (۲)

#پارت_پنجاه_شش #غرببه_آشنائونسو:از خواب بیدار شدم،توواتاقم ب...

#پارت_پنجاه_هفت #غریبه_آشنائونسو:بچه ها همش سعی میکردن سر گر...

#پارت_پنجاه_چهار #غریبه_آشنائونسو:اومدم بیرون تو محوطه یه چی...

#پارت_پنجاه_سه #غریبه_آشناپارت چهل و سهئونسو:خواب:+باباییی ج...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط