پارت پنجاه هفت غریبه آشنا
#پارت_پنجاه_هفت #غریبه_آشنا
ئونسو:
بچه ها همش سعی میکردن سر گرمم کنن،چانیول هم رفت بیرون،میدونستم ک رفته دنبال بکهیون...سهونم خو طبق معمول با تانیا جونشششش
شیومین:خبب بیاید یه بازی کنیم
سوهو:چه بازی؟
شیومین:چن بیا پلی استیشن رو راه بنداز بازی کنیم
چن:ایول عالیههه
شیومین و کای نشستن ک بازی کنن...منم رو مبل پشت سرشون نشسته بودم دی او و چن هم دو طرفم سوهو هم رو زمین پیش شیومین و کای،بوکس بازی میکردن...همه باهم داد میزدن...میخندیدن،کای و شیومین با هم کل کل میکردن و ما به کل کلشون میخندیدیم....
چقد جای بکهیون خالیه،خنده رو لبام خشک شد...تو یه ثانیه چشمام پر شد...و بلند شدم دوییدم تو اتاق...نشستم رو زمین و زانو هامو بغل کردم شروع کردم گریه کردن ک اوپا کیونگسو اومد دنبالم نشست پیشم رو زمین
-چی شده قشنگم ،ببینمت سرتو بلند کن...
سرمو از رو پاهام برداشت و گذاشت رو پای خودش و موهامو ناز میکرد...
-یونسو کوچولوی من خیلی عاشقشی هااا،هرکاری کرده بخاطر خودت بوده،اون حرفایی هم ک زده از دوست داشتن زیادش بوده، قشنگ داداش انقد خودتو عذاب نده...بکهیون آدمی نیست ک اذیتت کنه،دوستت داره عزیزم،مطمئنم دوستت داره،فقط تو آروم باش،قربونت بره داداشت،میدونستی چقد حس خوبیه یه خواهر دارم ک تویی،منو محرم حرفات بدون،دلت گرفت اذیت بودی بیا پیشم،چون میدونم ممکنه از بکیهون اذیت بشی و نتونی به خودش میگم...پس نریز تو خودت،من نبودم هم بقیه هستن،همشون این حسی رو ک من بهت دارم دارن...تو جزئی از زندگیمون شدی ک خیلی برامون مهمی و واسه بکهیون از همه ما بیشتر مهمی،نمیخواد از دستت بده
+اوپا جونگین(کای) گفت بکهیون قدرمو نمیدونه
-خب بکهیون یه کارهایی کرده که خب نصفش دست اون نبوده درسته ممکنه باعث رخ دادن اون اتفاق بوده،ولی بازم میگم ک هر کاری میکنه از رو دوست داشتنه
صدای در اومد و داد و بیداد چانیول ک هنوز نرسیده راه انداخته بود
-بلندشو بلندشو ک بکهیون اومد،یه آب به صورتت بزن بیا بیرون
+چشم اوپا
-خانم کوچولو دماغت قرمز شده و چشماات پف کرده بکهیون اینجوری ببینتت ناراحت میشه هااا،زودی به خودت برس بیا بیرون،منتظرتم
از اتاق رفت بیرون،منم یکم صورتمو با آب سرد شستم پف صورتم بره،از اتاق رفتم بیرون،همین ک رومو برگردوندم..........
کاری از نویسنده گروه:@forough_wolf
#exo #exo_my_planet #Gharibeh_ashena
ئونسو:
بچه ها همش سعی میکردن سر گرمم کنن،چانیول هم رفت بیرون،میدونستم ک رفته دنبال بکهیون...سهونم خو طبق معمول با تانیا جونشششش
شیومین:خبب بیاید یه بازی کنیم
سوهو:چه بازی؟
شیومین:چن بیا پلی استیشن رو راه بنداز بازی کنیم
چن:ایول عالیههه
شیومین و کای نشستن ک بازی کنن...منم رو مبل پشت سرشون نشسته بودم دی او و چن هم دو طرفم سوهو هم رو زمین پیش شیومین و کای،بوکس بازی میکردن...همه باهم داد میزدن...میخندیدن،کای و شیومین با هم کل کل میکردن و ما به کل کلشون میخندیدیم....
چقد جای بکهیون خالیه،خنده رو لبام خشک شد...تو یه ثانیه چشمام پر شد...و بلند شدم دوییدم تو اتاق...نشستم رو زمین و زانو هامو بغل کردم شروع کردم گریه کردن ک اوپا کیونگسو اومد دنبالم نشست پیشم رو زمین
-چی شده قشنگم ،ببینمت سرتو بلند کن...
سرمو از رو پاهام برداشت و گذاشت رو پای خودش و موهامو ناز میکرد...
-یونسو کوچولوی من خیلی عاشقشی هااا،هرکاری کرده بخاطر خودت بوده،اون حرفایی هم ک زده از دوست داشتن زیادش بوده، قشنگ داداش انقد خودتو عذاب نده...بکهیون آدمی نیست ک اذیتت کنه،دوستت داره عزیزم،مطمئنم دوستت داره،فقط تو آروم باش،قربونت بره داداشت،میدونستی چقد حس خوبیه یه خواهر دارم ک تویی،منو محرم حرفات بدون،دلت گرفت اذیت بودی بیا پیشم،چون میدونم ممکنه از بکیهون اذیت بشی و نتونی به خودش میگم...پس نریز تو خودت،من نبودم هم بقیه هستن،همشون این حسی رو ک من بهت دارم دارن...تو جزئی از زندگیمون شدی ک خیلی برامون مهمی و واسه بکهیون از همه ما بیشتر مهمی،نمیخواد از دستت بده
+اوپا جونگین(کای) گفت بکهیون قدرمو نمیدونه
-خب بکهیون یه کارهایی کرده که خب نصفش دست اون نبوده درسته ممکنه باعث رخ دادن اون اتفاق بوده،ولی بازم میگم ک هر کاری میکنه از رو دوست داشتنه
صدای در اومد و داد و بیداد چانیول ک هنوز نرسیده راه انداخته بود
-بلندشو بلندشو ک بکهیون اومد،یه آب به صورتت بزن بیا بیرون
+چشم اوپا
-خانم کوچولو دماغت قرمز شده و چشماات پف کرده بکهیون اینجوری ببینتت ناراحت میشه هااا،زودی به خودت برس بیا بیرون،منتظرتم
از اتاق رفت بیرون،منم یکم صورتمو با آب سرد شستم پف صورتم بره،از اتاق رفتم بیرون،همین ک رومو برگردوندم..........
کاری از نویسنده گروه:@forough_wolf
#exo #exo_my_planet #Gharibeh_ashena
۱۴.۸k
۱۰ مرداد ۱۳۹۸
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.