فیک رمان مافیای من

فیک رمان مافیای من
part 1:
سون هی: داشتم تو کوچه راه میرفتم و حس میکردم یکی داره تعقیبم میکنه سرعتمو تند تر کردم و اونم سرعتشو تند تر کرد بازم تند کردم سرعتمو هنوز دنبالم بود رفتم تو خونه محکم در رو بستم و نشستم پشت در
این دیگه چی بودد
رفتم خوابیدم وقتی بیدار شدم
دیدم یجای دیگم و دستو پام بستست
ولم کن عوضیییی
ته: نکنم؟!
سون هی: میکشمت
ته: خندیدم
سون هی: نخند
ته: بیشتر خندید و چاقو رو گذاشت زیر گلوم
توعه فسقلی میخوای منو بکشیی
سون هی: خفه شوووو بزار برممم
ته: نه،تو زندانیه منی فسقلی