ازدواج اجباری~♡~پارت۳۶
ازدواج اجباری~♡~پارت۳۶
یجی:فردا تولدمه میخوام پارتی بگیرم میای
رونا:معلومه که میام لوکیشن بفرس
یجی:باشه تهیونگم میاد
رونا:فک نکنم
یجی:باشه به سهونم بگو
رونا:باشه میگم
یجی:خب دیگه فعلا
رونا:بای
تلفنو غط کردم و به کارام رسیدم ساعت ۵ بود میخواستم برای یجی کادو بگیریم رفتم پاساژ یه نیم ست گرفتم به سهون خبر دادم رفتم خونه
ته:چرا زود از شرکت رفتی؟
رونا:به تو ربطی داره/سرد
ته:...باید بدونم
رونا:ندون چون به تو مربوط نیست/سرد
رفتم اتاقم اتاقم حاظر شدم
(اسلاید بعد لباس رونا )
میکاپم کردم رفتم پایین
ته:کجا میری با این سروضع/اخم
رونا:به تو چه ربطی داره/سرده
ته:رونا چت شده هااا از صبح باهم سردی هی میگی به تو چه ربطی به تو چه/داد
رونا:انتظار داری چجوری باشم هااا/داد
ته:مگه خودت دیشب نگفتی دوسم داری ها پس چرا الان اینجوری حرف میزنی/داد
رونا:هرجور دلم بخواد حرف میزنم/داد
ته:صداتو بیار پایین/یکم داد
رونا:.....
ته:کجا میری
رونا:..تولد یجی
ته:بدون من میری
رونا:گفتم تو نمیخوای بیای
ته:توبه من گفتی من گفتم نه؟
رونا:تو برو پیش دوست دخترت ناراحت میشه
ته:رونا
به حرفاش اهمیت ندادم و رفتم سوار ماشین شدم و رفتم لوکیشنی که یجی داده بود رفتم داخل
رونا:یجی
یجی:روناا
همو بغل کردیم جدا شدیم
رونا:تولدت مبارکککک
یجی:وییی مرسییی بیا بریم پیش داداشت اینا
رونا:داداشم اینا؟مگه فقط داداشمو نگفتی
یجی:چرا ولی یه مهمونم داریم تو گفتی تهیونگ نمیاد دیگه به جاش اومد
رونا:کی
یجی:بیا خودت ببین
رفتیم جلوتر کای رو دیدم
رونا:کای
کای:سلام
سهون:سلام کرگدن ...شوهر خواهر کجاست
رونا:نیومد
جیمین: سلام رونا
رونا:سلام
جیمین: عه تهیونگ کو
رونا:عی بابا چرا همتون دنبال تهیونگین نیومد
جیمین: چرا
رونا:چمیدونم
جیمین: باشه یجی ی لحظه میای عشقم
یجی:اومدم بچه ها از خودتون پذیرایی کنین
رونا:باشه
یجی رفت
رونا:هوفف چقد گرمه
کای:بخاطر شلوغیه بیا نوشیدنی بخور
رونا:مرسی
تهیونگ ویو:
از صبح باهام سرد رفتار میکنه عصری هم زود از شرکت رفت فهمیدم میخواد بره تولد یجی لباسش جذب و باز بود چجوری بدن شوهرش میخواد بره مگه دیشب نگفت دوسم داره پس چرا داره اینجوری میکنه نکنه حسودی کرده ایخدااا من حرس چیو بخورم اونجا احتمالا کلی پسر هست هوف همینجوری باخودم حرف زدم که جیمین زنگ زد نمیخواستم جواب بدم اما یادم افتاد دوست دخترش یجیه جواب دادم
ج:الو
ته:ها الو جیمین رونا اونجاست چیکار میکنه
ج:آروم بابا
ته:بگو دیگه
ج:آره رونا اینجاست تو چرا نیومدی ها
ته:رونا بهم نگفته بود وگرنه چرا نیام
ج:تهیونگ بنظرم زود بیا وگرنه جات پر میشه
ته:چی
ج:دوست سهون بجای تو اومده
ته:لوکیشنو بفرس
ج:باشه ولی شر نکنیا
ته:باشه بابا منتظرم
.....
یجی:فردا تولدمه میخوام پارتی بگیرم میای
رونا:معلومه که میام لوکیشن بفرس
یجی:باشه تهیونگم میاد
رونا:فک نکنم
یجی:باشه به سهونم بگو
رونا:باشه میگم
یجی:خب دیگه فعلا
رونا:بای
تلفنو غط کردم و به کارام رسیدم ساعت ۵ بود میخواستم برای یجی کادو بگیریم رفتم پاساژ یه نیم ست گرفتم به سهون خبر دادم رفتم خونه
ته:چرا زود از شرکت رفتی؟
رونا:به تو ربطی داره/سرد
ته:...باید بدونم
رونا:ندون چون به تو مربوط نیست/سرد
رفتم اتاقم اتاقم حاظر شدم
(اسلاید بعد لباس رونا )
میکاپم کردم رفتم پایین
ته:کجا میری با این سروضع/اخم
رونا:به تو چه ربطی داره/سرده
ته:رونا چت شده هااا از صبح باهم سردی هی میگی به تو چه ربطی به تو چه/داد
رونا:انتظار داری چجوری باشم هااا/داد
ته:مگه خودت دیشب نگفتی دوسم داری ها پس چرا الان اینجوری حرف میزنی/داد
رونا:هرجور دلم بخواد حرف میزنم/داد
ته:صداتو بیار پایین/یکم داد
رونا:.....
ته:کجا میری
رونا:..تولد یجی
ته:بدون من میری
رونا:گفتم تو نمیخوای بیای
ته:توبه من گفتی من گفتم نه؟
رونا:تو برو پیش دوست دخترت ناراحت میشه
ته:رونا
به حرفاش اهمیت ندادم و رفتم سوار ماشین شدم و رفتم لوکیشنی که یجی داده بود رفتم داخل
رونا:یجی
یجی:روناا
همو بغل کردیم جدا شدیم
رونا:تولدت مبارکککک
یجی:وییی مرسییی بیا بریم پیش داداشت اینا
رونا:داداشم اینا؟مگه فقط داداشمو نگفتی
یجی:چرا ولی یه مهمونم داریم تو گفتی تهیونگ نمیاد دیگه به جاش اومد
رونا:کی
یجی:بیا خودت ببین
رفتیم جلوتر کای رو دیدم
رونا:کای
کای:سلام
سهون:سلام کرگدن ...شوهر خواهر کجاست
رونا:نیومد
جیمین: سلام رونا
رونا:سلام
جیمین: عه تهیونگ کو
رونا:عی بابا چرا همتون دنبال تهیونگین نیومد
جیمین: چرا
رونا:چمیدونم
جیمین: باشه یجی ی لحظه میای عشقم
یجی:اومدم بچه ها از خودتون پذیرایی کنین
رونا:باشه
یجی رفت
رونا:هوفف چقد گرمه
کای:بخاطر شلوغیه بیا نوشیدنی بخور
رونا:مرسی
تهیونگ ویو:
از صبح باهام سرد رفتار میکنه عصری هم زود از شرکت رفت فهمیدم میخواد بره تولد یجی لباسش جذب و باز بود چجوری بدن شوهرش میخواد بره مگه دیشب نگفت دوسم داره پس چرا داره اینجوری میکنه نکنه حسودی کرده ایخدااا من حرس چیو بخورم اونجا احتمالا کلی پسر هست هوف همینجوری باخودم حرف زدم که جیمین زنگ زد نمیخواستم جواب بدم اما یادم افتاد دوست دخترش یجیه جواب دادم
ج:الو
ته:ها الو جیمین رونا اونجاست چیکار میکنه
ج:آروم بابا
ته:بگو دیگه
ج:آره رونا اینجاست تو چرا نیومدی ها
ته:رونا بهم نگفته بود وگرنه چرا نیام
ج:تهیونگ بنظرم زود بیا وگرنه جات پر میشه
ته:چی
ج:دوست سهون بجای تو اومده
ته:لوکیشنو بفرس
ج:باشه ولی شر نکنیا
ته:باشه بابا منتظرم
.....
۶.۵k
۰۹ مرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.