part

part ⁵

وقتی که یوری و ا.ت رفتن پایین دیدن دختره هنوز پیش جیمین نشسته ا.ت هنوز هم عصبانی بود
یوری : صبح همگی بخیر (جدی مود)
ا.ت : صبح بخیر (سرد)
اعضا : صبح شما ها هم بخیر
دختره : اوپا اینا دیگه کی هستن (تمسخر آمیز)
جیمین : مهم نیست
که همون لحظه گوشی دختره زنگ میخوره و ور میداره و میره یک جای دیگه و وقتی اومد گفت
دختره : عشقم برام یک کاری پیش اومده باید برم بزار یک روز دیگه میریم بیرون
جیمین : باشه عزیزم بزار برسونمت
دختره : نه لازم نیست ماشین آوردم
و جیمین جلوی همه اون دختره را میبوسه و ا.ت از زیر میز دست یوری گرفته بود چون یوری میترسید ا.ت ری اکشنی نشون بده ا.ت انقدر دست یوری را فشار داد که یوری یک آخ آروم گفت وقتی یوری گفت آخ ا.ت به خودش اومد
که همون لحظه جیمین روبه ا.ت کرد و گفت
جیمین : چرا چشمات پف کرده و قرمزه
ا.ت : من عامممم خب هیچی مهم نیست (تعجب)
جیمین : گریه کردی
ا.ت : نه بابا منو گریه (خندیدن)
جیمین : جواب منو بده بهت گفتم گریه کردی
ا.ت : مگه برات مهمه
سریع رفت تو اتاق و یوری هم پشت سرش رفت ا.ت دوباره شروع کرد به گریه

(۵ مین بعد)

ا.ت : یوری
یوری : هوم
ا.ت : چرا وقتی من جیمین میبینم قلبم تند تند میزنه و خب وقتی میبینمش هول میکنم احساس میکنم طاغت ناراحتی اش یا گره اش رو ندارم چرا آخه اینجوری میشم
یوری : خب عزیزم........تو عاشق شدی جیمین شدی
ا.ت : چی امکان نداره من و جیمین خنده داره
یوری : حقیقت همیشه تلخ است باید قبول کنی
ا.ت : اوهوم
یوری : حالا کی میخوای بهش بگی
ا.ت : خب..........



خب اینم پارت ۵ امیدوارم خوشتون بیاد



#فیک
#سناریو
#کیم‌نامجون #کیم‌سوکجین #مین‌یونگی #جانگ‌هوسوک #پارک‌جیمین #کیم‌تهیونگ #جئون‌جنگ‌کوک
دیدگاه ها (۲۲)

part ⁶ ا.ت : خب ...

part ⁷ ویو ا.ت...

part ⁴ ویو جیمین ...

part ³ ویو ا....

"سرنوشت " p,38...یهو .... ا/ت رو بغل کرد و پیشونیشو بوسید .....

وقتی تو دعوا بهت آسیب میزنن و بیهوش میشینامجون:(بغض کرده) بی...

پارت ۹۰ فیک ازدواج مافیایی

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط