پارت ۲ (بد بوی من / My bad boy )
#پارت۲ #بد_بوی_من
(بچه ها از این به بعد علامت چه وون آینه: × )
یک ساعت بعد...
+اوففف خسته شدمم خب همه وسایلام رو چیدم... (یهو چه وون در زد و اومد داخل )
×میگم بیا این هودی رو بپوش باهم ست کنیم .
+اوم باشه چه خوش رنگه (رنگش بنفشه و یه هودی ساده و کیوته)
×اره (با ذوققق) اوه راستی ا.ت
+هوم؟
×میگم تو مدرسه دیگه دعوایی درست نکنیا
+اوففف باز شروع کردی؟
×خیل خب بابا اَه،خب دیگه زودباش صدامون کردن برای شام
+بگو من گشنم نیست اونجا غذا خوردم
×باشه منم زیاد گشنم نیست....وایییییی!
+چیشد😐
×راستی فردا روز اول مدرسمونهههههه(کمی داد)
+اره...خب که چی😐
×احمق جون باید ۶ صب بلند شیما هنوز کیفامونم آماده نیست و از اون طرف هم وسط ساله و ما باید کلاسمون کمدمون و حتی همکلاسیامونو بشناسیم کلی کار داریممم
+وای آرههه ولی من کیفامونو گفتم خدمتکار آماده کنه نگران نباش و اینکه...برو بیرون میخوام بخوابمم
×ایش باشه شب بخیر♡
+اوم شب تو هم بخیر♡
{فردا}
×ا.ت ا.ت بلند شو دیگههه
+اوم ساعت چنده؟ (با لحن خوابالو)
×ساعت شیشه پاشو دیر شدد
+باشه بیدار شدم صبحونه آمادس؟
×۵ دیقه دیگه آمادس تا اون موقع بیا بریم آماده شیممم
+باشه
•رفتیم مسواک زدیم و منم رفتم فرم مدرسه ی جدیدم رو بپوشم و رفتم جلوی آینه و تینت و ریمل زدم و رفتم پایین تا صبحونه بخورم •
+سلام صب بخیرر
همه:صب بخیر
مامان: عزیزم اونجا مدرسه ی یکی از رقیب های پدرته و پسرش هم اونجاست پس مواضب باش سوژه ای ازتون پیدا نکنن
+اوه پسرش هم اونجاس! چشم حواسم رو جمع میکنم
مامان:اگر هم کسی قلدری کرد خودت میدونی چیکارش کنی (چشمک)
+حیح مامان خودمی بله میدونم (خنده)
(همون لحظه صدای خنده همه جای عمارت رو پر کرد)
پدر: خب بچه ها صبحونتون رو خوردید
+بله
×منم بله
پدر: خب پس دیگه برید راننده ی شخصیتون آقای چا شمارو به مدرسه میبره و میاره هرجا خواستید برید و یا هر کاری داشتید به اون بگید
دوتا باهم: باشه ممنون
+بای
آ.چ (آقای چا):سلام بفرمایید من راننده شخصیتون هستم خانوم ا.ت
+بله ممنون لطفا رسمی حرف نزن...میتونم آجوشی صدات کنم؟
آ.چ:عام...باشه...آره حتما..من چی صداتون کنم؟
+من رو یوری صدا کن اینم دوستم که مثل خاهرمه اسمش چه وونه
آ.چ:چشم پس بریم؟
+اره
از راه عمارت تا مدرسه تقریبا نیم ساعت راه بود...
من و چه وون کیفامون که سیاه بود و یه جا کلیدی بهترین دوستا رو بهش وصل بود و کفشامون هم ست بود و یه دستبند نقره که اول اسمامون روش نوشته بود رو هم دستمون کرده بودیم و کلا بیشتر وسایلامون ست بود...
کم کم دیگه داشتیم میرسیدیم که چه وون چیزی گفت که دهنم باز موند...
■اینم از این پارت حمایت فراموش نشه کیوتام♡■
#لایک_فالو_کامنت_یادتون_نره#لایک#بی_تی_اس#فیک_بی_تی_اس#کلیپ #حمایت #فیک #تهیونگ #کیم_تهیونگ
(بچه ها از این به بعد علامت چه وون آینه: × )
یک ساعت بعد...
+اوففف خسته شدمم خب همه وسایلام رو چیدم... (یهو چه وون در زد و اومد داخل )
×میگم بیا این هودی رو بپوش باهم ست کنیم .
+اوم باشه چه خوش رنگه (رنگش بنفشه و یه هودی ساده و کیوته)
×اره (با ذوققق) اوه راستی ا.ت
+هوم؟
×میگم تو مدرسه دیگه دعوایی درست نکنیا
+اوففف باز شروع کردی؟
×خیل خب بابا اَه،خب دیگه زودباش صدامون کردن برای شام
+بگو من گشنم نیست اونجا غذا خوردم
×باشه منم زیاد گشنم نیست....وایییییی!
+چیشد😐
×راستی فردا روز اول مدرسمونهههههه(کمی داد)
+اره...خب که چی😐
×احمق جون باید ۶ صب بلند شیما هنوز کیفامونم آماده نیست و از اون طرف هم وسط ساله و ما باید کلاسمون کمدمون و حتی همکلاسیامونو بشناسیم کلی کار داریممم
+وای آرههه ولی من کیفامونو گفتم خدمتکار آماده کنه نگران نباش و اینکه...برو بیرون میخوام بخوابمم
×ایش باشه شب بخیر♡
+اوم شب تو هم بخیر♡
{فردا}
×ا.ت ا.ت بلند شو دیگههه
+اوم ساعت چنده؟ (با لحن خوابالو)
×ساعت شیشه پاشو دیر شدد
+باشه بیدار شدم صبحونه آمادس؟
×۵ دیقه دیگه آمادس تا اون موقع بیا بریم آماده شیممم
+باشه
•رفتیم مسواک زدیم و منم رفتم فرم مدرسه ی جدیدم رو بپوشم و رفتم جلوی آینه و تینت و ریمل زدم و رفتم پایین تا صبحونه بخورم •
+سلام صب بخیرر
همه:صب بخیر
مامان: عزیزم اونجا مدرسه ی یکی از رقیب های پدرته و پسرش هم اونجاست پس مواضب باش سوژه ای ازتون پیدا نکنن
+اوه پسرش هم اونجاس! چشم حواسم رو جمع میکنم
مامان:اگر هم کسی قلدری کرد خودت میدونی چیکارش کنی (چشمک)
+حیح مامان خودمی بله میدونم (خنده)
(همون لحظه صدای خنده همه جای عمارت رو پر کرد)
پدر: خب بچه ها صبحونتون رو خوردید
+بله
×منم بله
پدر: خب پس دیگه برید راننده ی شخصیتون آقای چا شمارو به مدرسه میبره و میاره هرجا خواستید برید و یا هر کاری داشتید به اون بگید
دوتا باهم: باشه ممنون
+بای
آ.چ (آقای چا):سلام بفرمایید من راننده شخصیتون هستم خانوم ا.ت
+بله ممنون لطفا رسمی حرف نزن...میتونم آجوشی صدات کنم؟
آ.چ:عام...باشه...آره حتما..من چی صداتون کنم؟
+من رو یوری صدا کن اینم دوستم که مثل خاهرمه اسمش چه وونه
آ.چ:چشم پس بریم؟
+اره
از راه عمارت تا مدرسه تقریبا نیم ساعت راه بود...
من و چه وون کیفامون که سیاه بود و یه جا کلیدی بهترین دوستا رو بهش وصل بود و کفشامون هم ست بود و یه دستبند نقره که اول اسمامون روش نوشته بود رو هم دستمون کرده بودیم و کلا بیشتر وسایلامون ست بود...
کم کم دیگه داشتیم میرسیدیم که چه وون چیزی گفت که دهنم باز موند...
■اینم از این پارت حمایت فراموش نشه کیوتام♡■
#لایک_فالو_کامنت_یادتون_نره#لایک#بی_تی_اس#فیک_بی_تی_اس#کلیپ #حمایت #فیک #تهیونگ #کیم_تهیونگ
۶.۷k
۰۷ مرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۸)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.