و منی که دوباره پام پیچ خورد

🙂🙃

و منی که دوباره پام پیچ خورد :)
امروز و با چهارتا کتاب سنگین انقد راه رفتم که جنازه م رسید خونه
وسط راه هرکی نگام می‌کرد میگف دخترم خوبی!؟ رنگت پریده😂💔...
خلاصه کههه🙃
دارم میمیرم🖤👩🏻‍🦯
تشنمهه
دیدگاه ها (۲۶)

دقیقا وقتی داره همچی یادم میره یه تلنگر دوباره بغضم و میشکون...

تو مث نم نم بارون توی هرحالی قشنگیمن حسادت میکنم وقتی تو با ...

میشه تاریخ تولداتون و بگید :)؟قول میدم یادم بمونه😍😂

من خودمم نفهمیدم چی شد!...یه روزایی و عمیقا دلم میخاست گریه ...

رمان سوکوکو _ پارت 16

چپتر ۸ _ سایه های تارهوا سردتر از همیشه بود. باربارا با گلدا...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط