رمان ماهک پارت 147
#رمان_ماهک #پارت_147
اول لباس رو تنم کردم و سخت مشغول بالا کشیدن زیپش بودم حسابی عصبی شده بودم چون دستم به راحتی بهش نمی رسید.
زیر لب در حال غرغر بودم که آرش دستم رو کشید و تقریباً توی بغلش فرو رفتم و او هم زیپ لباسم رو برام بالا کشید.
ساپورتم رو هم از دستم گرفت و در کمدم گذاشت و گفت حالا که مش رحمت خونه نیست راحت باش.
لباسم کوتاه بود و من هم جلوی او معذب بودم اما چیزی نگفتم و به تکون دادن سرم اکتفا کردم.
دستم رو کشید و روی صندلی نشوندم سشوار رو روشن کرد و مشغول خشک کردن موهام شد و از داخل آینه روبروم به چشمام زل زد و گفت همیشه دلم میخواست موهات رو برات خشک کنم.
اون بازم از قید همیشه استفاده کرد اما من ترجیح دادم سوالی نپرسم چون از پاسخ سوالم اطلاع داشتم و اون چیزی نبود جز اینکه صبر کن به موقعش همه چیز رو میفهمی.
بعد از خشک کردن موهام باهم به سالن رفتیم و مشغول دیدن فیلم خارجی شدیم.
در تمام مدتی که فیلم صحنه های به قولا مثبت ۱۸ نشون میداد به شدت خجالت می کشیدم...
اما سعی می کردم که به روی خودم نیارم تا شاید بلکه شدت خجالتم در مقابل آرش به مرور زمان کم می شد.
بعد از دیدن فیلم از بیرون غذا سفارش دادیم و وقتی که غذا رو آوردن مثل قحطی زده های سومالی به سمت غذا حمله ور شدیم.
بعد از خوردن غذا به اتاق خواب رفتیم و آرش روی تخت دراز کشید و منم روی شکمش نشستم و مشغول اذیت کردنش بودم.
برای اینکه نذارم بخوابه سرم رو روی سینش گذاشتم و موهام رو روی صورتش ریختم و آروم آروم چشمام گرم شد و دیگه نفهمیدم چی شد.
〰 〰 〰 〰 〰 〰 〰 〰
@roman124
اول لباس رو تنم کردم و سخت مشغول بالا کشیدن زیپش بودم حسابی عصبی شده بودم چون دستم به راحتی بهش نمی رسید.
زیر لب در حال غرغر بودم که آرش دستم رو کشید و تقریباً توی بغلش فرو رفتم و او هم زیپ لباسم رو برام بالا کشید.
ساپورتم رو هم از دستم گرفت و در کمدم گذاشت و گفت حالا که مش رحمت خونه نیست راحت باش.
لباسم کوتاه بود و من هم جلوی او معذب بودم اما چیزی نگفتم و به تکون دادن سرم اکتفا کردم.
دستم رو کشید و روی صندلی نشوندم سشوار رو روشن کرد و مشغول خشک کردن موهام شد و از داخل آینه روبروم به چشمام زل زد و گفت همیشه دلم میخواست موهات رو برات خشک کنم.
اون بازم از قید همیشه استفاده کرد اما من ترجیح دادم سوالی نپرسم چون از پاسخ سوالم اطلاع داشتم و اون چیزی نبود جز اینکه صبر کن به موقعش همه چیز رو میفهمی.
بعد از خشک کردن موهام باهم به سالن رفتیم و مشغول دیدن فیلم خارجی شدیم.
در تمام مدتی که فیلم صحنه های به قولا مثبت ۱۸ نشون میداد به شدت خجالت می کشیدم...
اما سعی می کردم که به روی خودم نیارم تا شاید بلکه شدت خجالتم در مقابل آرش به مرور زمان کم می شد.
بعد از دیدن فیلم از بیرون غذا سفارش دادیم و وقتی که غذا رو آوردن مثل قحطی زده های سومالی به سمت غذا حمله ور شدیم.
بعد از خوردن غذا به اتاق خواب رفتیم و آرش روی تخت دراز کشید و منم روی شکمش نشستم و مشغول اذیت کردنش بودم.
برای اینکه نذارم بخوابه سرم رو روی سینش گذاشتم و موهام رو روی صورتش ریختم و آروم آروم چشمام گرم شد و دیگه نفهمیدم چی شد.
〰 〰 〰 〰 〰 〰 〰 〰
@roman124
۳۷.۳k
۱۴ دی ۱۳۹۸
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.