فیک جداناپذیر پارت ۴۰
فیک جداناپذیر پارت ۴۰
از زبان آجوما
الان چند ساله که دارم به آقای جئون خدمت می کنم صبح خیلی زود میره و شبا وقتی همه خوابن برمیگرده خانومم و وقتایی که آقای جئون نیستن با دوستاشون و البته اون مردی که هر روز خدا می بینمشون با هم میرن بیرون و دیر وقت بر می گردن
به جونگ کوک که داشت با اسباب بازیه ماشینیش بازی می کرد نگاه کردم چقدر دلم برای این بچه می سوزه چندین بار خواستم به آقای جئون بگم که زنش با وجود اینکه ازش یه پسر داره با یه نفر دیگه تو رابطست ولی هیچی نگفتم چون به من هم مربوطی نمی شد
خیلی سعی کردم عاشقش نشم ولی این اتفاق افتاد من عاشق جئون لی نو با وجود اینکه ازدواج کرده بود و الان یه پسر داشت شدم یه عشق یه طرفه که به هیچ جا هم نمیرسه یه نا امید واریه خسته کننده
تو مدتی که کیم جنی صمیمی ترین دوست خانوم آنا می اومد عمارت تا بهشون سر بزنه متوجه ی علاقش به لی نو شدم اونم مثل من عاشقش بود
اما ماه ها گذشت و خبری از خانوم آنا نشد اون زن فقط به فکر خودش بود اون حتی برای جونگ کوک هم یک درصد هم مادری نکرد هر بار که جونگ کوک رو اذیت می کرد و سرش داد می کشید باعث میشد اعصابم خیلی خورد بشه ولی چیزی هم نمی تونستم بگم من کاره ای نبودم بجز اینکه خدمت کاره عمارتشون بودم
یک سال گذشت فهمیدیم خانوم آنا از همون مرد که هر روز مخفیانه می آوردش تو خونه بارداره آقای جئون هم از این بابت خیلی ناراحت و عصبانی شده بود از قبل چندین بار بهشون تذکر داده بودم ولی هربار میگفتن که من دارم اشتباه می کنم و حتی می خواستم از این بابت منو بکشن
تو یه چند مدتی جنی همش پیش لی نو بود اونم دیگه ازدواج کرده بود ولی هنوز عاشق بود اون هنوز عاشق آقای جئون لی نو بود با وجود اینکه اونم الان باردار بود
من از شدت حسادتی که به جنی کرده بودم می خواستم از شرش خلاص شم و به دروغ به آقای جئون گفتم که جنی باعث دوستیه اون مرد با زنش شده آقای جئون هم نه تنها نمی خواست مادر جونگ کوک رو بکشه بلکه می خواست جنی رو بکشه و حتی بچه هاشونو
جنی با کیم وون شیک که رئیس کل باند مافیای کره بود ازدواج کرده بود و ازش حامله بود آقای جئون هم بخاطر همین می خواست بچه ی جنی رو بکشه که وارثی برای ریاست مافیا وجود نداشته باشه و بعداً از شر کیم وون شیک هم خلاص بشه و خودش رئیس باند مافیا باشه
اما در مورد مادر جونگ کوک و اون بچه ای که حملش می کرد و اون مرد بخاطر خیانت آنا می خواست بکشه و جنی رو هم بخاطر اینکه زنشو ازش گرفته بود که به خودش نزدیک تر بشه و این کارو هم کرد
از زبان آجوما
الان چند ساله که دارم به آقای جئون خدمت می کنم صبح خیلی زود میره و شبا وقتی همه خوابن برمیگرده خانومم و وقتایی که آقای جئون نیستن با دوستاشون و البته اون مردی که هر روز خدا می بینمشون با هم میرن بیرون و دیر وقت بر می گردن
به جونگ کوک که داشت با اسباب بازیه ماشینیش بازی می کرد نگاه کردم چقدر دلم برای این بچه می سوزه چندین بار خواستم به آقای جئون بگم که زنش با وجود اینکه ازش یه پسر داره با یه نفر دیگه تو رابطست ولی هیچی نگفتم چون به من هم مربوطی نمی شد
خیلی سعی کردم عاشقش نشم ولی این اتفاق افتاد من عاشق جئون لی نو با وجود اینکه ازدواج کرده بود و الان یه پسر داشت شدم یه عشق یه طرفه که به هیچ جا هم نمیرسه یه نا امید واریه خسته کننده
تو مدتی که کیم جنی صمیمی ترین دوست خانوم آنا می اومد عمارت تا بهشون سر بزنه متوجه ی علاقش به لی نو شدم اونم مثل من عاشقش بود
اما ماه ها گذشت و خبری از خانوم آنا نشد اون زن فقط به فکر خودش بود اون حتی برای جونگ کوک هم یک درصد هم مادری نکرد هر بار که جونگ کوک رو اذیت می کرد و سرش داد می کشید باعث میشد اعصابم خیلی خورد بشه ولی چیزی هم نمی تونستم بگم من کاره ای نبودم بجز اینکه خدمت کاره عمارتشون بودم
یک سال گذشت فهمیدیم خانوم آنا از همون مرد که هر روز مخفیانه می آوردش تو خونه بارداره آقای جئون هم از این بابت خیلی ناراحت و عصبانی شده بود از قبل چندین بار بهشون تذکر داده بودم ولی هربار میگفتن که من دارم اشتباه می کنم و حتی می خواستم از این بابت منو بکشن
تو یه چند مدتی جنی همش پیش لی نو بود اونم دیگه ازدواج کرده بود ولی هنوز عاشق بود اون هنوز عاشق آقای جئون لی نو بود با وجود اینکه اونم الان باردار بود
من از شدت حسادتی که به جنی کرده بودم می خواستم از شرش خلاص شم و به دروغ به آقای جئون گفتم که جنی باعث دوستیه اون مرد با زنش شده آقای جئون هم نه تنها نمی خواست مادر جونگ کوک رو بکشه بلکه می خواست جنی رو بکشه و حتی بچه هاشونو
جنی با کیم وون شیک که رئیس کل باند مافیای کره بود ازدواج کرده بود و ازش حامله بود آقای جئون هم بخاطر همین می خواست بچه ی جنی رو بکشه که وارثی برای ریاست مافیا وجود نداشته باشه و بعداً از شر کیم وون شیک هم خلاص بشه و خودش رئیس باند مافیا باشه
اما در مورد مادر جونگ کوک و اون بچه ای که حملش می کرد و اون مرد بخاطر خیانت آنا می خواست بکشه و جنی رو هم بخاطر اینکه زنشو ازش گرفته بود که به خودش نزدیک تر بشه و این کارو هم کرد
۲۴.۵k
۱۶ مهر ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۸)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.