عشق دنیا مرا سوزاند اما پیشش

عشق دنیاے مرا سوزاند، اما پیشڪش
داد از این دارم ڪه دینم سوخت، دنیا پیشڪش
اے ڪه می‌گویے طبیب قلب‌هاے عاشقی!
ڪاش دردم را نیفزایے، مداوا پیشڪش
دشمنانت در پے صلحند اما چشم تو
دوستان را هم فدا ڪرده‌ست، آنها پیشڪش
بس‌ڪه زیبایے اگر یوسف تو را می‌دید نیز
چنگ بر پیراهنت می‌زد، زلیخا پیشڪش
ماهیِ تنهاے تُنگم، ڪاش دست سرنوشت
برڪه‌اے ڪوچک به من می‌داد، دریا پیشڪش !
دیدگاه ها (۱۴)

چه طبیبی که به درمان دلِ بیمارمراهْ بسته که مبادا به مداوا ب...

با من حرف نزنلو  می رود تمام داستانو آنهایی که نباید ، می فه...

چشم در چشمت شدم دیدی ولی نشناختی بغض من را خوب فهمیدی ولی نش...

دل به گاهی دیدنت خوش بود و چیزی کم نداشتجز هراس از رفتنت بیچ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط