✫ستارگان عاشق✫
✫ستارگان عاشق✫
پارت⑧⑤
◈سهون◈
هنوز تو هنگ بودم.آخه چرا هیومین باید رضایت بده شی وون بیاد بیرون.با عصبانیت رفتم بیرون.باید یه کاری میکردم دیگه شی وون نیاد نزدیک هیومین.از خوابگاه اومدم بیرون توراه خوابگاه گرلز جنریشن بودم که صدای خنده ی یه دخترو شنیدم.یکم رفتم نزدیکتر هیومین میخندید و شی وون داشت شکلات از جعبه ای که تو دستش بود میزاشت دهن هیومین.///
♤سویونگ♠
عین خر داشتم شکلات میخوردم و جلوی در خوابگاهم نشسته بودم.دیدم ۱۱ نفر اکسو دارن میرن سمت استیج سریع بلند شدم.دنبال چانیول گشتم.کنار تاعو داشت میرفت.
_پارک چانیولللل.۱۰تاشون برگشتن نگام کردن.اما چان نه.داشت به راهش ادامه میداد.لی از یقش گرفت و روشو کرد سمت من.چن:صدات کرد
چان:خو منکه چیزی نشنیدم. چن:اما این بانوی محترم کارت داره تازه یه ربع تا اجرامون مونده برو ببین چیکار داره.
ینی هلاک ادب چنم. لی هلش داد سمتم و با بقیه رفت.چان بدو بدو اومد بره کنارشون .تاعو دستاشو مشت کرد:مامانم گفت هر پسری به یه خانوم توجه نکرد بزنم گوجه ش کنم.خندم گرفته بود.همونجا وایستاد.میدونستم نمیاد سمتم.آروم رفتم جلوش وایستادم.نگام نمیکرد._من متاسفم&خــب. _میتونی منو ببخشی؟ &نمیخوام کریسمسمو خراب کنم برو کنار. رفتم جلو و دستمو دور گردنش حلقه کرد.ضربان قلبشو حس میکرد تند تند میزد.خوشحال شدم که هنوز یه حسی بهم داره_چانیول من واقعن متاسفم من بی فکر بودم...من خیلی شیطونم اصلا به عواقبش فکر نکردم.پس بیا کدورتا رو کنار بزاریم,منم دوست دارم،،، تازه فهمیدم راست میگن که آدما تا یه چیزیو از دست ندن قدرشو نمیدونن.
منو از خودش جدا کرد.&چیه؟نقشه ی جدیدته؟هوم؟باز چی تو سرته؟ منکه دیگه بیخیالت شدم پس....دست از سرم بردار.
_نمیتونی صداقتو تو چشمام ببینی &نه... این چشما یه بار فریبم داد...فکر میکردم راست میگه...ولی گول خوردم._من آدمی نیسم که التماس کنم.ولی حالا دارم التماس میکنم که منو ببخشی. رفتمو از رو پله ها جعبه شکلاتو بر داشتمو گرفتم سمتش_خودم درست کردم کریسمس مبارک. جعبه رو گرفتو کوبوندش زمینو زیر پاش له کرد.غرورم شکست.بهش نگاه کردم&دیگه نمیخوام ببینمت.فهمیدی؟ راه افتاد سمت استیج داد زدم_پس اون اعتراف عاشقونت الکـــی بووود.تو اگه دوسم داشتی غرورمو له نمیکردی...میخوای به دارا بگم باهات رفیق شه؟خودت تو برنامه گفتی دوس داری باهاش ازدواج کنی.اومدو با عصبانیت یقمو گرفت.&تو زندگیم دخــــالـــــت نــــکــــن،فقط گمشو.
یقمو ول کرد.بهش یه سیلی زدم.بغض تو گلومو قورت دادم_کاش عاشقت نمیشدم تو...تو خیلی بی ارزشی پارک چانیول.
با عصبانیت از کنارش رد شدم
✪ته یون✪
اکسو اومد رو استیج.سهون نبود،همشون خوشحال بودن جز چانیول و اون نامرد.لبخند میزد ولی من میشناختمش اون به قدری ناراحت بود که لبخندش کم اورده بود.چشماش غم خاصی داشت.هه نه به نفرت دیشب نه...چشامو محکم بستم نه ته یون نباید بهش فکر کنی به سوهو نگاه کردم.داشت نگام میکرد چشم تو چشم شدیم روشو برگردوند.بکم داشت به من نگاه میکرد.هه دیگه از نگاهاشم بیزارم.به یونا نگاه کردم خوشحال داشت نگاشون میکرد.
آهنگ پخش شد...خیلی خوب خوندن ولی صدای بک پر غم بود.به یونا نگاه میکردو میخندید.پوز خند زدمو بلند شدم رفتم بیرون///
✳بکهیون✳
کاملا نفرت و تمسخر تو چهرش معلوم بود...خوبه نقشم گرفته،ولی برام خیلی سخت بود.با دوست عشقت باشی به خاطر اینکه عشقت احساس تنفر از تو تو دلش باشه.خیلی سخته که عشقتو از خودت برونی....خیلی سخته
#loverstars
پارت⑧⑤
◈سهون◈
هنوز تو هنگ بودم.آخه چرا هیومین باید رضایت بده شی وون بیاد بیرون.با عصبانیت رفتم بیرون.باید یه کاری میکردم دیگه شی وون نیاد نزدیک هیومین.از خوابگاه اومدم بیرون توراه خوابگاه گرلز جنریشن بودم که صدای خنده ی یه دخترو شنیدم.یکم رفتم نزدیکتر هیومین میخندید و شی وون داشت شکلات از جعبه ای که تو دستش بود میزاشت دهن هیومین.///
♤سویونگ♠
عین خر داشتم شکلات میخوردم و جلوی در خوابگاهم نشسته بودم.دیدم ۱۱ نفر اکسو دارن میرن سمت استیج سریع بلند شدم.دنبال چانیول گشتم.کنار تاعو داشت میرفت.
_پارک چانیولللل.۱۰تاشون برگشتن نگام کردن.اما چان نه.داشت به راهش ادامه میداد.لی از یقش گرفت و روشو کرد سمت من.چن:صدات کرد
چان:خو منکه چیزی نشنیدم. چن:اما این بانوی محترم کارت داره تازه یه ربع تا اجرامون مونده برو ببین چیکار داره.
ینی هلاک ادب چنم. لی هلش داد سمتم و با بقیه رفت.چان بدو بدو اومد بره کنارشون .تاعو دستاشو مشت کرد:مامانم گفت هر پسری به یه خانوم توجه نکرد بزنم گوجه ش کنم.خندم گرفته بود.همونجا وایستاد.میدونستم نمیاد سمتم.آروم رفتم جلوش وایستادم.نگام نمیکرد._من متاسفم&خــب. _میتونی منو ببخشی؟ &نمیخوام کریسمسمو خراب کنم برو کنار. رفتم جلو و دستمو دور گردنش حلقه کرد.ضربان قلبشو حس میکرد تند تند میزد.خوشحال شدم که هنوز یه حسی بهم داره_چانیول من واقعن متاسفم من بی فکر بودم...من خیلی شیطونم اصلا به عواقبش فکر نکردم.پس بیا کدورتا رو کنار بزاریم,منم دوست دارم،،، تازه فهمیدم راست میگن که آدما تا یه چیزیو از دست ندن قدرشو نمیدونن.
منو از خودش جدا کرد.&چیه؟نقشه ی جدیدته؟هوم؟باز چی تو سرته؟ منکه دیگه بیخیالت شدم پس....دست از سرم بردار.
_نمیتونی صداقتو تو چشمام ببینی &نه... این چشما یه بار فریبم داد...فکر میکردم راست میگه...ولی گول خوردم._من آدمی نیسم که التماس کنم.ولی حالا دارم التماس میکنم که منو ببخشی. رفتمو از رو پله ها جعبه شکلاتو بر داشتمو گرفتم سمتش_خودم درست کردم کریسمس مبارک. جعبه رو گرفتو کوبوندش زمینو زیر پاش له کرد.غرورم شکست.بهش نگاه کردم&دیگه نمیخوام ببینمت.فهمیدی؟ راه افتاد سمت استیج داد زدم_پس اون اعتراف عاشقونت الکـــی بووود.تو اگه دوسم داشتی غرورمو له نمیکردی...میخوای به دارا بگم باهات رفیق شه؟خودت تو برنامه گفتی دوس داری باهاش ازدواج کنی.اومدو با عصبانیت یقمو گرفت.&تو زندگیم دخــــالـــــت نــــکــــن،فقط گمشو.
یقمو ول کرد.بهش یه سیلی زدم.بغض تو گلومو قورت دادم_کاش عاشقت نمیشدم تو...تو خیلی بی ارزشی پارک چانیول.
با عصبانیت از کنارش رد شدم
✪ته یون✪
اکسو اومد رو استیج.سهون نبود،همشون خوشحال بودن جز چانیول و اون نامرد.لبخند میزد ولی من میشناختمش اون به قدری ناراحت بود که لبخندش کم اورده بود.چشماش غم خاصی داشت.هه نه به نفرت دیشب نه...چشامو محکم بستم نه ته یون نباید بهش فکر کنی به سوهو نگاه کردم.داشت نگام میکرد چشم تو چشم شدیم روشو برگردوند.بکم داشت به من نگاه میکرد.هه دیگه از نگاهاشم بیزارم.به یونا نگاه کردم خوشحال داشت نگاشون میکرد.
آهنگ پخش شد...خیلی خوب خوندن ولی صدای بک پر غم بود.به یونا نگاه میکردو میخندید.پوز خند زدمو بلند شدم رفتم بیرون///
✳بکهیون✳
کاملا نفرت و تمسخر تو چهرش معلوم بود...خوبه نقشم گرفته،ولی برام خیلی سخت بود.با دوست عشقت باشی به خاطر اینکه عشقت احساس تنفر از تو تو دلش باشه.خیلی سخته که عشقتو از خودت برونی....خیلی سخته
#loverstars
۵.۱k
۲۳ بهمن ۱۳۹۴
دیدگاه ها (۱۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.