عشق او بود

"عشق او بود"
پارت:یازدهم
**************************************

لیوای عاشقانه موهای من را کنار زد.ارام گونه ی من را نوازش کرد و رسید به خط فک من، لیوای عاشقانه نگاهم کرد. با صدای گرم و دلنشین گفت:

~ هرچقدر هم اسیب ببینی هرچقدر هم گریه کنی،هرجوری هم باشی دوست دارم. عشق من نسبت به تو بی قید و شرط هستش، تو همه چیز منی

ا/ت موهایش را کنار زد، صورت اش سفید بود و زیر چشم هایش قرمز و دماغ اش قرمز،لیوای خودداری میکرد،نگاهش به لب های ا/ت بود. از ا/ت کمی فاصله گرفت و گفت:

~ا/ت میخواهم که بروم

چرا؟

~میخوام موقت از تو دور باشم

واسه ی چی؟

~چون تو منو تمام توجه من، وجود من، فکر و ذهنم سمت تو میاد. سعی میکنم که....

ا/ت ارام میخندد و دستش را روی گونه ی لیوای میگذارد. صورت لیوای سرخ میشود. ا/ت عشقش نسبت به لیوای بیشتر و بیشتر میشود. هانجی دوباره متوجه ا/ت و لیوای میشود، هانجی به ارن میزند ولی ارن درحال دعوا با یکی دیگه است.

(چند سال میگذرد ا/ت و لیوای به همدیگر نزدیک شده اند، انها با اینکه بعضی مواقع دعوا میکردند ولی باز هم همدیگر را دوست میداشتند. عشق ان ها از هم کمتر نمیشد بلکه بیشتر و بیشتر میشد)

جنگ بین مارلیا با کشوری دیگر،جنگ تا چهار سال طول کشید،ارن در ان جنگ بود پایش را قطع کرد،گبی کاری کرد که جنگ به نفع مارلیایی ها تمام شود،این پیروزی را در قطار در حال حرکت جشن میگیرفتند. موقعی که همه از قطار پیاده شده بودند. ارن جزو ان افراد اسیب دیده از لحاظ جسمی و بدنی در یک گوشه باشد، فالکو به ارن کمک کرد تا ان بازو بند را درست کند. انها در یک اتاق بودن. چون زیک به انها گفته بود. افرادی که قدرت تایتان داشته بودن، مثله: پیک، مارکو، راینر
ازیک به انها گفته بود که خانواده تایبر قبول کردن که راوی داستان باشند و اینگونه باعث میشود که جهانیان باور کنند چون یک احترام خاصی نسبت به خانواده ی تایبر دارند.
ا/ت در اتاق بود. داشت به خیلی از چیز ها فکر میکرد. اون میترسید که قدرت تایتان ها جمعیت را ازبین ببرند. ایا این درست است؟ ایا جواب را در پارت های دیگر دریافت کرد؟ بله همینطور است همانگونه که ا/ت میداند که ادم ها اینده را نمیبینند ولی برای ان تلاش میکنند. ا/ت یک لیوای قهوه در دست دارد و یک جرعه از ان را میخورد. در فکر فرو رفته است. لیوای متوجه میشود و میگوید:

~ ا/ت حال تو خوب است؟

اره ولی کمی استرس دارم

~دلیل استرس تو چیست؟

میترسم یک روز تایتان ها نصف مردم را ازبین ببرند فراتر از خوردن الدیایی ها

~عزیزم، هیچکس از اینده نمیدونه،ولی ما باید مراقب همدیگر باشیم هم مراقب خودمون

ممنونم لیوای تو همیشه کنار منی و حس امنیت را به من منتقل میکنی

~تو همه چیز منی معلوم اینکار هارا میکنم

ممنونم لیوای

~خواهش میکنم
دیدگاه ها (۴)

اصکی اجباررررر

تادان تست انیمه، بعد نتیحه را بگو! 😅

"عشق او بود"پارت نهم یا دهم یادم نیست*******************با و...

پارت نمیدونم چند"عشق او بود" **********************مشکل اینج...

"عشق او بود" پارت 23☆♡♡☆☆♡☆♡☆♡☆♡☆♡☆♡☆♡☆♡☆♡☆♡☆♡☆♡☆♡☆♡☆♡ارن نگ...

خوندن بدون لایکو کامنت حرامه.you and me P20که ناگهان تهیونگ ...

love Between the Tides²⁶رفتم سوار ماشین شدم تهیونگ: دو ساعت ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط