part 143
#part_143
#شکیب
وقتی رسیدیم خونه شروین همه بچه ها اونجا بودن
نصفشون که وسط میرقصیدن نصفشون ورق بازی میکردن
بقیشونم انقدر خورده بودن که نمیتونستم تکون بخورن
شروین-سلوممم بروبچ چطورید؟
شکیب-سلام کچل مرسی تو خوبی
شروین-حجی مگه میشه اینجا باشی و بد باشی؟
مبین-ناموصا تو گفتی یه دورهمی اینجا که پارتیه
شروین-بابا سر شب بود همه اومدن اینجا دور هم باشیم گفتم به شمام بزنگم بیاید دیگه کم کم خودش شد پارتی
طاها-خوب کردی بابا توخونه حوصلمون به چوخ رفت
شروین-شام خوردید یا نه؟
مبین-ها؟شام؟....نخوردیم ولی یه شامی دیدیم که تا سال آینده گشنمون نمیشه
یهو نازی با پاشنه کفشش رفت رو پای مبین
که صدای داد مبین رفت بالا
شروین که زیادی مست بود متوجه نشد
شروین-خو دیگه اذیتتون نکنم برید خوش بگذرونید
بعد این که شروین رفت هرکدوم رفتیم یه جا نشستیم
خیلی قاطی پاتی بود و بیشتریاشونو نمیشناختم
فاطیما واسم دست تکون داد
کنار بنی و شیما وایساده بود
فریال صدا کردم باهم رفتیم پیش فاطیما
#شکلات_تلخ
#شکیب
وقتی رسیدیم خونه شروین همه بچه ها اونجا بودن
نصفشون که وسط میرقصیدن نصفشون ورق بازی میکردن
بقیشونم انقدر خورده بودن که نمیتونستم تکون بخورن
شروین-سلوممم بروبچ چطورید؟
شکیب-سلام کچل مرسی تو خوبی
شروین-حجی مگه میشه اینجا باشی و بد باشی؟
مبین-ناموصا تو گفتی یه دورهمی اینجا که پارتیه
شروین-بابا سر شب بود همه اومدن اینجا دور هم باشیم گفتم به شمام بزنگم بیاید دیگه کم کم خودش شد پارتی
طاها-خوب کردی بابا توخونه حوصلمون به چوخ رفت
شروین-شام خوردید یا نه؟
مبین-ها؟شام؟....نخوردیم ولی یه شامی دیدیم که تا سال آینده گشنمون نمیشه
یهو نازی با پاشنه کفشش رفت رو پای مبین
که صدای داد مبین رفت بالا
شروین که زیادی مست بود متوجه نشد
شروین-خو دیگه اذیتتون نکنم برید خوش بگذرونید
بعد این که شروین رفت هرکدوم رفتیم یه جا نشستیم
خیلی قاطی پاتی بود و بیشتریاشونو نمیشناختم
فاطیما واسم دست تکون داد
کنار بنی و شیما وایساده بود
فریال صدا کردم باهم رفتیم پیش فاطیما
#شکلات_تلخ
۱۸.۱k
۰۹ خرداد ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۲۸)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.