part 142
#part_142
#رها
پسرا که رفتن بیرون منو فریال و نازی بودیم فقط
حوصلم حسابی سر رفته بود منتظر بودم که این طاها خان بالاخره بیاد بریم خونه
صدای زنگ در اومد نازی رفت درو باز کرد که پسرا اومدن تو
شکیب-دخترا بپوشید بریم
نازی-کجا
طاها-شروین زنگ زد گفت بچه ها خونه اونان دورهمن ماعم بریم
فریال-حجی نصف شبه
مبین-ساعت هنو ۱۲ نشده میریم تا صبح اونجاییم از اونجام هرکی میره خونه خودش
رها-من خوابم میادددد
طاها-بری اونجا خواب از سرت میپره
رها-پوفف
طاها_فقط رها...جان من اگه مشروب دیدی نروسمتش خو؟
رها-زر نزن اون سری که خوردیم تو از من بدتر بودی
طاها-بابا من حداقل میفهمیدم کجام و چیکار میکنم
رها-تو میفهمیدی و اون کارو کردی؟
زل زد به سقف که مثلا نمیشنوه
رها-هوی باتوعم میگم تو میفهمیدی و همچین کاری کردی؟
فریال-مگه چیکار کرده؟ 😐
رها-یه غلطی کرده حالا بیخی موضوع رو باز نکنیم
مبین-ذهنم داره هیز بینانه پیش میره
(هیز بینانه همون تیزبینانه هست فقط از نوع هیزش)
طاها-کاملا داری درست پیش میری
شکیب یهو یکی زد پس گردنش
شکیب-خاک برسرت یه بار مست گیرش اوردی چیکارش کردی؟
طاها-من کاری نکردم اول اون شروع کرد
نازی-نظرتون چیه این بحث جمع کنیم بریم؟
رها-موافقم داره به جاهای باریک کشیده میشه.
دیگه بیخیال حرف زدن درباره اون شب شدیم
هرکی رفت یه سویی تا حاضر شع
#شکلات_تلخ
#رها
پسرا که رفتن بیرون منو فریال و نازی بودیم فقط
حوصلم حسابی سر رفته بود منتظر بودم که این طاها خان بالاخره بیاد بریم خونه
صدای زنگ در اومد نازی رفت درو باز کرد که پسرا اومدن تو
شکیب-دخترا بپوشید بریم
نازی-کجا
طاها-شروین زنگ زد گفت بچه ها خونه اونان دورهمن ماعم بریم
فریال-حجی نصف شبه
مبین-ساعت هنو ۱۲ نشده میریم تا صبح اونجاییم از اونجام هرکی میره خونه خودش
رها-من خوابم میادددد
طاها-بری اونجا خواب از سرت میپره
رها-پوفف
طاها_فقط رها...جان من اگه مشروب دیدی نروسمتش خو؟
رها-زر نزن اون سری که خوردیم تو از من بدتر بودی
طاها-بابا من حداقل میفهمیدم کجام و چیکار میکنم
رها-تو میفهمیدی و اون کارو کردی؟
زل زد به سقف که مثلا نمیشنوه
رها-هوی باتوعم میگم تو میفهمیدی و همچین کاری کردی؟
فریال-مگه چیکار کرده؟ 😐
رها-یه غلطی کرده حالا بیخی موضوع رو باز نکنیم
مبین-ذهنم داره هیز بینانه پیش میره
(هیز بینانه همون تیزبینانه هست فقط از نوع هیزش)
طاها-کاملا داری درست پیش میری
شکیب یهو یکی زد پس گردنش
شکیب-خاک برسرت یه بار مست گیرش اوردی چیکارش کردی؟
طاها-من کاری نکردم اول اون شروع کرد
نازی-نظرتون چیه این بحث جمع کنیم بریم؟
رها-موافقم داره به جاهای باریک کشیده میشه.
دیگه بیخیال حرف زدن درباره اون شب شدیم
هرکی رفت یه سویی تا حاضر شع
#شکلات_تلخ
۳۳.۲k
۰۹ خرداد ۱۴۰۱
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.