عشقپولی
#عشق_پولی
#part1۱
هان : سلام اقای فکرکنم از خانواده بازیکن لی مینهو هستید درسته ؟
هیسونگ : درسته پدر مینهو هستم
هان : اوه نمیدونستم *تعجب الکی*
هیسونگ : *خنده* واسم سوال بود شما سر مینهو شرط بسته بودین ؟
هان : سر بازیکن لی مینهو شرط بسته بودم
هیسونگ : دوست دارم بدونم چر این کارو کردید ؟
هان : خب ...
جیان : چون بازیشو دیدی و خوشت اومده
هان : چون بازی ایشونو تو فضای مجازی دیده بودم و اولین بار بود میخواستم شرط بندی کنم و فهمیدم بهترین گزینه ایشون هستن
هیسونگ : پسر جالب و عاقلی هستی ازت خوشم اومده *خنده*
هان : عا ممنونم شمام پدرخوبی هستید که تونستید همچین پسری تربیت کنید
هیسونگ : ممنون اهان راستی دوست دارم بیشتر باهات اشناشم و از اونجایی که شرط بندی رو بریدم میخوام واسه بردمون جشن بگیرم تو اولین کسی هستی که به جز من سر مینهو شرط میبندی *خنده*
جیسو : *از جاش پا میشه* عزیزم نمیخوای اشنا کنی ؟ *لبخند*
هیسونگ : ایشون اقای هانه امروز اولین شرط بندیشه و رو مینهو شرط بسته از اونجایی که هردومون تو شرط بندی بردیم میخوام یه شام دعوتش کنم
جیسو : از دیدنتون خوشبختم اقای هان
هان : منم همینطور لطفا رسمی صدام نزنید اسمم جیسونگه میتونید جیسونگ صدام بزنید
^باهم دست میدن^
جیسو : حتما اهان راستی اینا پسرامن جز مینهو سه تا پسر دیگه دارم این فلیکسه این سونگمینه و اینم کوچیکترینشون جونگینه
هان : خوشبختم
فلیکس : همچنین
جونگین/سونگمین : مام همینطور
مینهو : پدر؟ اینجایین؟ فکرکردم برگشتین خونه
هیسونگ : نه پسرم نرفتیم
مینهو : پدر ایشون کی هستن ؟
^هان سرشو میندازه پایین^
هیسونگ : ایشون اولین کسی هستن که به جز خانواده خودمون روت شرط بستن اولین بارش بوده و شرط و برنده شده منم ازش خوشم اومده اسمش هان جیسونگه
مینهو : خوشبختم جیسونگ
جیسونگ : منم همینطور
^دست میدن^
"دارم به اون دستای گوجی موجی هان تو دستای لینو فکر میکنم اوخودا 😭"
هیسونگ : عزیزم واسه فردا یه شام ترتیب بده دوست دارم با جیسونگ بیشتر اشناشم
جیسو : حتما ... اهان عزیزم ماشین اومد ما رفتیم
جیسونگ : پس شمارمو بدم بهتون ؟
هیسونگ : من کار دارم باید برم شرکت یکم پیش بهم زنگ زدن مادرتو داداشات رفتن خرید مینهو تو شمارشو بگیر سیو کن که بعدا زنگ میزنم
مینهو : باشه پدر
هیسونگ : من رفتم خدافظ جیسونگ *دست تکون میده*
مینهو : خب میتونی شمارتو اینجا بنویسی
جیسونگ : اره اره گوشی رو بده بهم لطفا
مینهو : بی_بیا
^گوشی رو گرفتنی دستاشون میخوره بهم و بهم نگاه میکنن^
جیسونگ : معذرت میخوام ... بفرما اینم شمارم
مینهو : ممنون من میرم ماشین داری یا برسونمت
جیان : برسونتت
جیسونگ : نه ممنون ماشین دارم
مینهو : پس خدافظ
هان : خدافظ
#part1۱
هان : سلام اقای فکرکنم از خانواده بازیکن لی مینهو هستید درسته ؟
هیسونگ : درسته پدر مینهو هستم
هان : اوه نمیدونستم *تعجب الکی*
هیسونگ : *خنده* واسم سوال بود شما سر مینهو شرط بسته بودین ؟
هان : سر بازیکن لی مینهو شرط بسته بودم
هیسونگ : دوست دارم بدونم چر این کارو کردید ؟
هان : خب ...
جیان : چون بازیشو دیدی و خوشت اومده
هان : چون بازی ایشونو تو فضای مجازی دیده بودم و اولین بار بود میخواستم شرط بندی کنم و فهمیدم بهترین گزینه ایشون هستن
هیسونگ : پسر جالب و عاقلی هستی ازت خوشم اومده *خنده*
هان : عا ممنونم شمام پدرخوبی هستید که تونستید همچین پسری تربیت کنید
هیسونگ : ممنون اهان راستی دوست دارم بیشتر باهات اشناشم و از اونجایی که شرط بندی رو بریدم میخوام واسه بردمون جشن بگیرم تو اولین کسی هستی که به جز من سر مینهو شرط میبندی *خنده*
جیسو : *از جاش پا میشه* عزیزم نمیخوای اشنا کنی ؟ *لبخند*
هیسونگ : ایشون اقای هانه امروز اولین شرط بندیشه و رو مینهو شرط بسته از اونجایی که هردومون تو شرط بندی بردیم میخوام یه شام دعوتش کنم
جیسو : از دیدنتون خوشبختم اقای هان
هان : منم همینطور لطفا رسمی صدام نزنید اسمم جیسونگه میتونید جیسونگ صدام بزنید
^باهم دست میدن^
جیسو : حتما اهان راستی اینا پسرامن جز مینهو سه تا پسر دیگه دارم این فلیکسه این سونگمینه و اینم کوچیکترینشون جونگینه
هان : خوشبختم
فلیکس : همچنین
جونگین/سونگمین : مام همینطور
مینهو : پدر؟ اینجایین؟ فکرکردم برگشتین خونه
هیسونگ : نه پسرم نرفتیم
مینهو : پدر ایشون کی هستن ؟
^هان سرشو میندازه پایین^
هیسونگ : ایشون اولین کسی هستن که به جز خانواده خودمون روت شرط بستن اولین بارش بوده و شرط و برنده شده منم ازش خوشم اومده اسمش هان جیسونگه
مینهو : خوشبختم جیسونگ
جیسونگ : منم همینطور
^دست میدن^
"دارم به اون دستای گوجی موجی هان تو دستای لینو فکر میکنم اوخودا 😭"
هیسونگ : عزیزم واسه فردا یه شام ترتیب بده دوست دارم با جیسونگ بیشتر اشناشم
جیسو : حتما ... اهان عزیزم ماشین اومد ما رفتیم
جیسونگ : پس شمارمو بدم بهتون ؟
هیسونگ : من کار دارم باید برم شرکت یکم پیش بهم زنگ زدن مادرتو داداشات رفتن خرید مینهو تو شمارشو بگیر سیو کن که بعدا زنگ میزنم
مینهو : باشه پدر
هیسونگ : من رفتم خدافظ جیسونگ *دست تکون میده*
مینهو : خب میتونی شمارتو اینجا بنویسی
جیسونگ : اره اره گوشی رو بده بهم لطفا
مینهو : بی_بیا
^گوشی رو گرفتنی دستاشون میخوره بهم و بهم نگاه میکنن^
جیسونگ : معذرت میخوام ... بفرما اینم شمارم
مینهو : ممنون من میرم ماشین داری یا برسونمت
جیان : برسونتت
جیسونگ : نه ممنون ماشین دارم
مینهو : پس خدافظ
هان : خدافظ
- ۸.۱k
- ۱۹ مرداد ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۲۷)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط