Part42
Part42
کوک ویو داشتم با ا. ت حرف میزدم که یهو دستشو گذاشت رو دهنش و از تخت رفت به سمت دست شویی منم دنبالش در دستشویی رو قفل کرده بود و این بیشتر نگرانم میکرد
کوک: ا...... ا. ت خوبی اروم اومد بیرون
ا. ت: ا.. اره خوبم چیزی نیست عزیزم
کوک: براید استایل بغلش کردمو بردمش رو تختو خیمه زدم روش
ا. ت: عزیزم داری چیکار میکنی؟
کوک: خیلی وقته بهم بوس ندادیاا میدونستی
ا. ت: .... بوس؟ گونشو بوسیدم که بیخیال شه ولی انگار دست بردار نبود
کوک: همین من بیشتر میخوام اروم رفتم سمتشو انقدر بوسیدمش که نفس کم اوردم و بغلش کردم
کوک: دوست دارم. عاشقتم. دیوونتم
ا. ت : منم عاشقتم حالا برسم صبحانه بخوریم گشنمه😁
کوک: ب.... باشه بریم🙃
ا. ت ویو
کوک رفت تا ی دوشی بگیره منم رفتم پایین تا صبحانه درست کنم ولی خیلی سر گیجه داشتم یکم نشستم رو صندلی و دستمو گذاشتم رو سرم که کوک اومدو دستمو از سرم کشید و وقتی کوکو با بالا تنه لخت دیدم محوش شدم
کوک: ا. ت خوبی سرت درد میکنه
ا. ت: ...........
کوک: ا. ت؟
ا. ت:جانم
کوک: سرت درد میکنه
ا. ت: نه یکم سر گیجه دارم چیزی نیست کوک بلندم کردو دستاشو گذاشت رو باسنمو گذاشتم رو میز اومد بوسم کنه رفتم عقب که باهام اومد منو گذاشت رو کولشو مشغول صبحانه درست کردن شد.................
کوک ویو داشتم با ا. ت حرف میزدم که یهو دستشو گذاشت رو دهنش و از تخت رفت به سمت دست شویی منم دنبالش در دستشویی رو قفل کرده بود و این بیشتر نگرانم میکرد
کوک: ا...... ا. ت خوبی اروم اومد بیرون
ا. ت: ا.. اره خوبم چیزی نیست عزیزم
کوک: براید استایل بغلش کردمو بردمش رو تختو خیمه زدم روش
ا. ت: عزیزم داری چیکار میکنی؟
کوک: خیلی وقته بهم بوس ندادیاا میدونستی
ا. ت: .... بوس؟ گونشو بوسیدم که بیخیال شه ولی انگار دست بردار نبود
کوک: همین من بیشتر میخوام اروم رفتم سمتشو انقدر بوسیدمش که نفس کم اوردم و بغلش کردم
کوک: دوست دارم. عاشقتم. دیوونتم
ا. ت : منم عاشقتم حالا برسم صبحانه بخوریم گشنمه😁
کوک: ب.... باشه بریم🙃
ا. ت ویو
کوک رفت تا ی دوشی بگیره منم رفتم پایین تا صبحانه درست کنم ولی خیلی سر گیجه داشتم یکم نشستم رو صندلی و دستمو گذاشتم رو سرم که کوک اومدو دستمو از سرم کشید و وقتی کوکو با بالا تنه لخت دیدم محوش شدم
کوک: ا. ت خوبی سرت درد میکنه
ا. ت: ...........
کوک: ا. ت؟
ا. ت:جانم
کوک: سرت درد میکنه
ا. ت: نه یکم سر گیجه دارم چیزی نیست کوک بلندم کردو دستاشو گذاشت رو باسنمو گذاشتم رو میز اومد بوسم کنه رفتم عقب که باهام اومد منو گذاشت رو کولشو مشغول صبحانه درست کردن شد.................
۸۴.۱k
۰۹ آذر ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۹)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.