عمارت نفرین شده
عمارت نفرین شده
پارت 2
(ویو ا•ت)
که با صدای دو تا مرد بیدار شدم که داشتن میگفتن
...:چرا نمیتونن بهش آسیب بزنن
....: همین که گفتم
...: رئیس این دختر یه انسانه چرا میخواید بفرستینش اونجا
....: چون اون دختر بهترین رفیق و حامی منه کسی که به خاطر من خانواده و حتی جونش رو فدا کرد من بهش قول دادم از دخترش محافظت کنم خودت دیدی که اون زنیکه چطوری باهاش رفتار میکرد میدونی اگر مادر واقعی این دختر بود اونم میاوردم اینجا تا ازش محافظت کنم ولی اون زنیکه نه تنها مادر واقعی این نیست بلکه دشمنشم هست
خواستم بلند شم که دوباره چشمام سیاهی رفت و بیهوش شدم و با صدا های کسی بیدار شدم که دوباره با همون آقاهه رو به رو شدم
،: هی دختر بلند شو رسیدیم
+: بلند شدم
،:پیاده شو
+: آ باشه شما با من نمیاین
،:نه من اینجا زندگی نمی کنم حالا برو آ یه لحظه وایسا بیا اینم عکس پدرت
+:وای خیلی ممنونم
،: خواهش میکنم حالا برو
+: باشه خدافظ
،: خدافظ
بعد از خداحافظی به سمت خونه رفتم خونه که نبود قصر بود و خوب خیلی ترسناک بود هوا تاریک بود و مه همه جارو کرفتا بود رعد و برق هم میزد رفتم به
پارت 2
(ویو ا•ت)
که با صدای دو تا مرد بیدار شدم که داشتن میگفتن
...:چرا نمیتونن بهش آسیب بزنن
....: همین که گفتم
...: رئیس این دختر یه انسانه چرا میخواید بفرستینش اونجا
....: چون اون دختر بهترین رفیق و حامی منه کسی که به خاطر من خانواده و حتی جونش رو فدا کرد من بهش قول دادم از دخترش محافظت کنم خودت دیدی که اون زنیکه چطوری باهاش رفتار میکرد میدونی اگر مادر واقعی این دختر بود اونم میاوردم اینجا تا ازش محافظت کنم ولی اون زنیکه نه تنها مادر واقعی این نیست بلکه دشمنشم هست
خواستم بلند شم که دوباره چشمام سیاهی رفت و بیهوش شدم و با صدا های کسی بیدار شدم که دوباره با همون آقاهه رو به رو شدم
،: هی دختر بلند شو رسیدیم
+: بلند شدم
،:پیاده شو
+: آ باشه شما با من نمیاین
،:نه من اینجا زندگی نمی کنم حالا برو آ یه لحظه وایسا بیا اینم عکس پدرت
+:وای خیلی ممنونم
،: خواهش میکنم حالا برو
+: باشه خدافظ
،: خدافظ
بعد از خداحافظی به سمت خونه رفتم خونه که نبود قصر بود و خوب خیلی ترسناک بود هوا تاریک بود و مه همه جارو کرفتا بود رعد و برق هم میزد رفتم به
- ۱.۲k
- ۱۶ تیر ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۵)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط