ویو جونگکوک
ویو جونگکوک
با جونگین نشسته بودیم تو بیمارستان تا نوبتمون بشه که یهو یه برانکارد با کلی آدم آوردن که جونگین داد زد
®اون...اون ماما...مامانمه
خیالاتی شده بود
*نه پسرم اون مامانت نیست
®چرا بابا توروخدا بیارش (گریه)
*باشه گریه نکن برم ببینم...
رفتم سمت اون اتاق که...باورم نمیشد آت بود...و اون عوضی تهیونگ سریع رفتم سمتش و بغلش کردم خیلی شوکه شد
*ا.ت عزیزم
-جو.. جونگکوک؟
*اره خودمم قوربونت برم
+جداشو
-تهیونگ توروخدا یک دقیقه
*میدونی جونگین بخاطر گریه زیاد حلقش آسیب دیده ؟؟
که جونگین با گریه اومد
®دیدی گفتم مامانمه( گریه)
پرید بغل آت
®مامان من نمیزارم بری (گریه)
-ن..نمیرم پسر قشنگم
+چرا میری
که جونگین گریش شدید تر شد و دوباره از دهنش خون اومد
-تهیونگ تو چرا آنقدر بی رحم و بی دلی ها؟
*عوضی... کلارا کجاست ؟
-نمیدونم چه بلایی سرش آورده...
®مامان این آقاهه آدم بدیه
که تهیونگ رفت نزدیکش و چونشو گرفت
+کوچولو....مامانت و ابجیت مال منن...تو نمیتونی جلوم و بگیری که نبرمشون...
که جونگین زد تو صورت تهیونگ
®من بزرگ میشم و نجاتشون میدم مرتیکه
تهیونگ که
با جونگین نشسته بودیم تو بیمارستان تا نوبتمون بشه که یهو یه برانکارد با کلی آدم آوردن که جونگین داد زد
®اون...اون ماما...مامانمه
خیالاتی شده بود
*نه پسرم اون مامانت نیست
®چرا بابا توروخدا بیارش (گریه)
*باشه گریه نکن برم ببینم...
رفتم سمت اون اتاق که...باورم نمیشد آت بود...و اون عوضی تهیونگ سریع رفتم سمتش و بغلش کردم خیلی شوکه شد
*ا.ت عزیزم
-جو.. جونگکوک؟
*اره خودمم قوربونت برم
+جداشو
-تهیونگ توروخدا یک دقیقه
*میدونی جونگین بخاطر گریه زیاد حلقش آسیب دیده ؟؟
که جونگین با گریه اومد
®دیدی گفتم مامانمه( گریه)
پرید بغل آت
®مامان من نمیزارم بری (گریه)
-ن..نمیرم پسر قشنگم
+چرا میری
که جونگین گریش شدید تر شد و دوباره از دهنش خون اومد
-تهیونگ تو چرا آنقدر بی رحم و بی دلی ها؟
*عوضی... کلارا کجاست ؟
-نمیدونم چه بلایی سرش آورده...
®مامان این آقاهه آدم بدیه
که تهیونگ رفت نزدیکش و چونشو گرفت
+کوچولو....مامانت و ابجیت مال منن...تو نمیتونی جلوم و بگیری که نبرمشون...
که جونگین زد تو صورت تهیونگ
®من بزرگ میشم و نجاتشون میدم مرتیکه
تهیونگ که
- ۷.۱k
- ۲۱ شهریور ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۲۲)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط