ارباب بی رحم
ارباب بی رحم
p6
چند روز بعد (۳روز)
آت
امروز خیلی خون ریزی داشتم دارم از درد میمیرم بزور دارم کار میکنم
رفتم قهوی ارباب رو بهش بدم که گفت
+خیلی درد داری
-نه ارباب چیز خواستی نیست.
+دروغ نگو
-ببخشید..بله درد دارم
+برو بشین یا اگه میخوای بخواب
-چشم با اجازه
آت از اتاق اومد بیرون و رفتم تو اتاق خودم خوابیدم
۵روز بعد
آت
پریود یم تموم شده راحت شودن
داشتم غذا درست میکردم که ارباب گفت. براش قهو ببرم غذارو دادم دست جنی(جنی بلک پینک نیست). و رفتم قهوی ارباب رو بردم و دادم بهش بهش گفتم
-ارباب
+هوم
-میشه بعد اینکه کارم تموم شود برم حیاط
+باش ولی بیرون نمیری
-چشم (ذوق)
+میتونی بری
-چشم با اجازه
از اتاق اومدم بیرون و رفتم دور غذا اماره شوده بود زیرشرو خامش کردم و رفتم میز رو چیدیم با جنی
جنی دختر خوبیه با هم دوست شدیم
جنی رو ۳روز پیش آوردن اینجا خیلی ترسیده بود من رفتم پیشش و ارومش کردم.
اون خیلی بچه ست اون فقط ۱۳سالشه منو اون تو یه اتاق میمونیم خیلی کیوته. ارباب تا حالا نزدش همین خوشحالم میکنه بهش زور هم نمیگه
ارباب داشت نیومد پایین که منو جنی رو دید که داشتیم میز رو میچیدم اومد نشست سر میز و غذا خورد
+آت جنی غذا خوردین
-نه ارباب الان میخواستیم بخوریم
+اوکی برید بخورید معلومه گشنتونه خیلی کار کردین
ویو ات
داشتیم غذا میخوردیم که غذا گیر کرد تو گلوی جنی سریع رفتم آب بهش دادم غذارو که خوردیم رفتم ظرف هارو جمع کردم و شستم رفتم پیش ارباب تا بهش بگم که اگه میشه جنی هم با خودم ببرم حیاط گفت باشه
با جنی رفتیم حیاط
(علامت جنی§. )
تو یه پارت جانمیشه ۲ پارتی میکنم
p6
چند روز بعد (۳روز)
آت
امروز خیلی خون ریزی داشتم دارم از درد میمیرم بزور دارم کار میکنم
رفتم قهوی ارباب رو بهش بدم که گفت
+خیلی درد داری
-نه ارباب چیز خواستی نیست.
+دروغ نگو
-ببخشید..بله درد دارم
+برو بشین یا اگه میخوای بخواب
-چشم با اجازه
آت از اتاق اومد بیرون و رفتم تو اتاق خودم خوابیدم
۵روز بعد
آت
پریود یم تموم شده راحت شودن
داشتم غذا درست میکردم که ارباب گفت. براش قهو ببرم غذارو دادم دست جنی(جنی بلک پینک نیست). و رفتم قهوی ارباب رو بردم و دادم بهش بهش گفتم
-ارباب
+هوم
-میشه بعد اینکه کارم تموم شود برم حیاط
+باش ولی بیرون نمیری
-چشم (ذوق)
+میتونی بری
-چشم با اجازه
از اتاق اومدم بیرون و رفتم دور غذا اماره شوده بود زیرشرو خامش کردم و رفتم میز رو چیدیم با جنی
جنی دختر خوبیه با هم دوست شدیم
جنی رو ۳روز پیش آوردن اینجا خیلی ترسیده بود من رفتم پیشش و ارومش کردم.
اون خیلی بچه ست اون فقط ۱۳سالشه منو اون تو یه اتاق میمونیم خیلی کیوته. ارباب تا حالا نزدش همین خوشحالم میکنه بهش زور هم نمیگه
ارباب داشت نیومد پایین که منو جنی رو دید که داشتیم میز رو میچیدم اومد نشست سر میز و غذا خورد
+آت جنی غذا خوردین
-نه ارباب الان میخواستیم بخوریم
+اوکی برید بخورید معلومه گشنتونه خیلی کار کردین
ویو ات
داشتیم غذا میخوردیم که غذا گیر کرد تو گلوی جنی سریع رفتم آب بهش دادم غذارو که خوردیم رفتم ظرف هارو جمع کردم و شستم رفتم پیش ارباب تا بهش بگم که اگه میشه جنی هم با خودم ببرم حیاط گفت باشه
با جنی رفتیم حیاط
(علامت جنی§. )
تو یه پارت جانمیشه ۲ پارتی میکنم
۵۲۲
۲۹ آذر ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.