مافیایمرگ

°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•
#مافیای_مرگ
Port:³⁴

رفتیم سمت بستنی فروشی ‌.‌‌..

بستنی گرفتیم و نشستیم خوردیم دور دهنم بستنی بود اما باید تمیزش میکردم

+جونگکوک دستم.ال همراهت نیست؟

زبونشو اورد جلو و کشید رو ل//بام

_بفرما پاک شد

جلوی دهنمو گرفتم و جیغ خفیفی کشیدم

+اگه کسی میدید چی

_نترس کسی ندید حالا هم ببینن مگه چیه(خنده)

با خنده ای که کرد منم افتادم خنده که گوشیم زنگ خورد
بابام بود

+سلام بله بابا

=سلام دخترم

+بابا کاری داشتی

=اره باند ها متحد شدن فردا همراهه جونگکوک برید سر کارتون

+باش بابا خدانگهدار

_بابات چی گفت

+ گفت که باند هامون متحد شدن و فردا باید باهم کار کنیم

_اهوم باشه چه خوب

بلند شدیم رفتیم و حرکت کردیم به سمت خونه

بعد از چند مین رسیدیم.........

°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•
دیدگاه ها (۰)

°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•#مافیای_مرگ Port:³⁵بعد...

°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•#مافیای_مرگ Port:³⁶ساع...

°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•#مافیای_مرگ Port:³³گون...

°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•#مافیای_مرگ Port:³²_دی...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط