ما حق داریم که گاهی در اندیشهی اویی که دیگر نیست غرق شوی

ما حق داریم که گاهی در اندیشه‌ی اویی که دیگر نیست غرق شویم و بعد،
دست از پا درازتر؛ با قلاب بودنی که از او خالیست و سبدی که پر از خاطرات خیس خورده‌اش هستند و حرف‌های خشک‌ شده‌ای که برای آمدنش طعمه کرده بودیم باز هم پا به ساحل بگذاریم و چشم به بی‌کران جدایی‌ها بدوزیم...

ما حق داریم که گاهی به ناخودآگاهمان اجازه دهیم نامش را اشتباهی بر زبانمان جاری کند و ما فریادش بزنیم و بعد، هی سرخ و سفید ‌شویم و هیچ نداشته باشیم که بگوییم...

حق داریم که یادش را لابه‌لای بذر‌های سبزی در باغچه‌ی کوچک خانه‌ی مادربزرگ پخش کنیم تا لااقل برای یک‌بار هم که ‌شده بروید و سبز شود و قد بکشد.

حتی حق داریم که بعد از مدت‌ها تظاهر به آلزایمر گرفتنمان، گوشه‌ای بنشینیم و برای نبودن لعنتی‌اش گریه کنیم و گریه کنیم و گریه کنیم!

به نظر من وقتی که رفت... حالا هر چه که شد مهم نیست؛ وقتی که رفت، نه دنبال فراموش کردنش برو که کاری بیهوده و نشدنیست و نه هی جلوی آن اشک‌ها را بگیر...

تو حق داری که برای آن عزیزدوست داشتنی‌ات غصه بخوری... چهل ساله هم که باشی، حق داری که برای دلتنگی‌هایت اشک بریزی و به خاطراتی که با هم داشتید فکر کنی!
شاید بعضی از این آدم‌ها خیلی بد بروند! شاید بعضی‌هایشان هم بشکنند هم بروند و هم دیگر هیچوقت نیایند که نیایند که نیایند...
شاید هم بعضی‌هایشان عین خیالشان هم نبا‌شد!
اما تو جان دل!
به این چرندیاتی که می‌بافند گوش نده و به تن نکن! یک کلام بگویمت و خلاص:
نه فراموش می‌شود و نه می‌آید!! جلوی اشک‌هایت را نگیر .... درس گرفتن از این روزهای سخت کرور کرور غصه خوردن و اشک ریختن و تنهایی و تنهایی و تنهایی دارد...

#مهناز_مرادی

@feeraagh
دیدگاه ها (۱۸)

یک روزایی تو زندگی هست که باید چشماتو ببندی. نفس عمیق بکشی و...

گویی عشق در نرسیدن است!تلخی اش هم همین است نرسیدندوری و تمام...

میشد میرفتم دکتر میگفتم آقای دکتر من زیادی همه چیزُ یادمه؛یا...

یک عده را باید نگه داشت.نباید رها کرد به امانِ خدا تا ببینی ...

پدر ناتنی من...part:³⁴𝗝𝗶_𝘆𝘂𝗻𝗴:ولی...حق...من....نمیتونم...حق....

ازمایشگاه سرد

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط