به چشمهایم زل زد و گفت باهم درستش میکنیم و ...

به چشم‌هایم زل زد و گفت : " باهم درستش می‌کنیم ! " و من تازه فهمیدم تنهایی ، چه وسعت نامحدودی دارد ! حسی که به واژه "باهم" داشتم با هیچ چیزی در دنیا معاوضه نمیکردم !
دیدگاه ها (۱)

کسی هم نیست بیاید و کنارم روی این نیمکت، بنشیند..دستانم را ب...

نبودی باران زدپنجره بی قرار شدحس کردم اینجاییکنارم..با همان ...

جـای خـالـی ات هیـچ گـاه پـُر نـَخواهـَد شـُد حتـّی بـا تَـم...

#ترجمه ؛به ریش و سبیل نیستبه ناخن الماسی و آرایش هم نیستمرد ...

به چشم‌هایم زل زد و گفت: «با هم درستش می‌کنیم». چه لذتی داشت...

سرزمینی که...هردویمان را در آغوش کشیدطرحی انداخت به وسعت یک ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط