Pt 23
Pt 23
گیر افتادم
مامانم بهم نگاه کرد و با زبان اشاره اروم اروم گفت
ا/ت ما تورو خیلی دوست داریم و به تصمیمات هم احترام میزاریم پس هرچی تو بگی
جیمین:یعنی قبول کردین؟؟؟
مامان: بهم نگاهی انداخت و سرشو بالا پایین برد
جیمین:اههه این خیلی خوبه دیدی گفتم اینو تموم شده بمون
یه لبخندی زدم و رو کردم به طرف مامانم با زبان اشاره گفتم
مامان یعنی تو عروسیم تورو نمیبینم؟؟؟
جیمین:چی گفتی الان؟
مامانم:تو هرجایی ک باشی ماهم اونجاییم مهم نیست که بغل دستتم یا نه:)
اشک از چشمام سرازیر شدن
جیمین:چ. چیشد؟ چی گفتید بهم؟؟؟ چرا گریه میکنی ا/ت؟؟؟
ا/ت:مامان واقعا دوست دارم هق
جیمین بغلم کرد
و اون شب اینجوری گذشت
صبح شده بود بلند شدم برم مدرسه
جیمین امروز نمیریم مدرسه
ا/ت:چ. چی چرا؟؟
جیمین:عزیزم ما عروسی داریم مدرسه دیگه چیه؟؟
ا/ت:خب راست میگی میدونی من هیچی از عروسی نمیدونم کیو باید دعوت کنیم
جیمین:خنده) تو الان داری به ایناش فکر میکنی؟
ا/ت:یعنی چی الان؟؟؟
حیمین عروسی امشبه
ا/ت:چ. چی؟؟؟؟
جیمین:ببخشید باز همه چیو شب برنامه ریختم
ا/ت:جیمین داری شوخی میکنی مگه نه؟؟؟
جیمین:نه زود برو حاضر شو لباسات بالان میکاپ ارتیست هم چند دقیقه دیگه میاد خب؟؟
ا/ت:چ. چی چی میگی جیمین خل شدی کی اینکار هارو کردی بدون من؟
جیمین:به این فکر نکن برو اماده شو.
تلو تلو منو برد اتاقم
جیمین:زود اماده شیا منم میرم اماده شم
ا/ت:چجوری این همه کار رو تنهایی انجام داد میگم این نابغه س
لباسو برداشتمو پوشیدم
ا/ت:خیلی خوشگله
میکاپ ارتیست هم اومد و موهامو و آرایشمو درست کرد
تقریبا شب شده بود
جیمین اومد داخل اتاق
جیمین:ا/ت خیلی خوشگل شدی
ا/ت:همچنین
جیمین:دوتا کلمه دارم بعد میریم
ا/ت:دوکلمه حرف؟
جیمین:این عروسی توی خونه منه
ا/ت:خونه تو؟
جیمین :و اینکه این مهمونی بال ماسکه س
یه نقاب بهم داد گفت اینو بزنم به صورتم
ا/ت:چی بال ماسکه برای چی
جیمین:چون من عاشق مهمونی های بال ماسکم
ا/ت:باش من اینو میپوشم
رسیدیم خونه جیمین همه مهمونا رسیدن و منو جیمین هم رفتیم توی سالون نشستیم و همه ماسک زده بودن و مهمونی خیلی سریع تموم شد خیلی کسل کننده بود اصن جوری که میخواستم نبود
مهمونی تموم شد و کسی ماسکشو در نیورد نه من و نه جیمین
منو جیمین بعد از تموم شدن عروسی رفتیم توی اتاق تا لباسامونو عوس کنیم
ا/ت:جیمین خیلی خوشحالم که الان کاملا مال همیم
ماسکمو دراوردم
ا/ت:جیمین چرا ماسکتو در نمیاری
عه جیمین بزار خودم در میارم تنبل
ماسکشو در اوردم
ا/ت:جیم...
خشکم زد ا. این ک جیمین نیست!
حدس بزنید کیه سوک هون؟ تهیونگ؟کیه؟؟؟
هی حمایتم کن!
گیر افتادم
مامانم بهم نگاه کرد و با زبان اشاره اروم اروم گفت
ا/ت ما تورو خیلی دوست داریم و به تصمیمات هم احترام میزاریم پس هرچی تو بگی
جیمین:یعنی قبول کردین؟؟؟
مامان: بهم نگاهی انداخت و سرشو بالا پایین برد
جیمین:اههه این خیلی خوبه دیدی گفتم اینو تموم شده بمون
یه لبخندی زدم و رو کردم به طرف مامانم با زبان اشاره گفتم
مامان یعنی تو عروسیم تورو نمیبینم؟؟؟
جیمین:چی گفتی الان؟
مامانم:تو هرجایی ک باشی ماهم اونجاییم مهم نیست که بغل دستتم یا نه:)
اشک از چشمام سرازیر شدن
جیمین:چ. چیشد؟ چی گفتید بهم؟؟؟ چرا گریه میکنی ا/ت؟؟؟
ا/ت:مامان واقعا دوست دارم هق
جیمین بغلم کرد
و اون شب اینجوری گذشت
صبح شده بود بلند شدم برم مدرسه
جیمین امروز نمیریم مدرسه
ا/ت:چ. چی چرا؟؟
جیمین:عزیزم ما عروسی داریم مدرسه دیگه چیه؟؟
ا/ت:خب راست میگی میدونی من هیچی از عروسی نمیدونم کیو باید دعوت کنیم
جیمین:خنده) تو الان داری به ایناش فکر میکنی؟
ا/ت:یعنی چی الان؟؟؟
حیمین عروسی امشبه
ا/ت:چ. چی؟؟؟؟
جیمین:ببخشید باز همه چیو شب برنامه ریختم
ا/ت:جیمین داری شوخی میکنی مگه نه؟؟؟
جیمین:نه زود برو حاضر شو لباسات بالان میکاپ ارتیست هم چند دقیقه دیگه میاد خب؟؟
ا/ت:چ. چی چی میگی جیمین خل شدی کی اینکار هارو کردی بدون من؟
جیمین:به این فکر نکن برو اماده شو.
تلو تلو منو برد اتاقم
جیمین:زود اماده شیا منم میرم اماده شم
ا/ت:چجوری این همه کار رو تنهایی انجام داد میگم این نابغه س
لباسو برداشتمو پوشیدم
ا/ت:خیلی خوشگله
میکاپ ارتیست هم اومد و موهامو و آرایشمو درست کرد
تقریبا شب شده بود
جیمین اومد داخل اتاق
جیمین:ا/ت خیلی خوشگل شدی
ا/ت:همچنین
جیمین:دوتا کلمه دارم بعد میریم
ا/ت:دوکلمه حرف؟
جیمین:این عروسی توی خونه منه
ا/ت:خونه تو؟
جیمین :و اینکه این مهمونی بال ماسکه س
یه نقاب بهم داد گفت اینو بزنم به صورتم
ا/ت:چی بال ماسکه برای چی
جیمین:چون من عاشق مهمونی های بال ماسکم
ا/ت:باش من اینو میپوشم
رسیدیم خونه جیمین همه مهمونا رسیدن و منو جیمین هم رفتیم توی سالون نشستیم و همه ماسک زده بودن و مهمونی خیلی سریع تموم شد خیلی کسل کننده بود اصن جوری که میخواستم نبود
مهمونی تموم شد و کسی ماسکشو در نیورد نه من و نه جیمین
منو جیمین بعد از تموم شدن عروسی رفتیم توی اتاق تا لباسامونو عوس کنیم
ا/ت:جیمین خیلی خوشحالم که الان کاملا مال همیم
ماسکمو دراوردم
ا/ت:جیمین چرا ماسکتو در نمیاری
عه جیمین بزار خودم در میارم تنبل
ماسکشو در اوردم
ا/ت:جیم...
خشکم زد ا. این ک جیمین نیست!
حدس بزنید کیه سوک هون؟ تهیونگ؟کیه؟؟؟
هی حمایتم کن!
۵.۴k
۰۲ آذر ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.