وقتی نامادری تو رو به اون می فروشه

وقتی نامادری تو رو به اون می فروشه
پارت چهاردهم
ویو ا.ت
داشتیم حرف می‌زدیم که...
گوشیم زنگ خورد دوباره همون شماره ناشناسه بود پس جواب ندادم
@جیهون: ببینم ا.ت فردا هم یه مصاحبه داری میری؟!
+فردا ؟!
@اره دیگه
+اوکی ....ببینم الان کجا میریم؟!
&یونگی:میریم شرکت
+اوکی
ویو نامجون
دوباره به ا.ت زنگ زدم ولی جواب نداد
_کوک
کوک:بله هیونگ ؟!
_میتونی گوشیشون رو ردیابی کنی ؟!
کوک:آره ولی ...
ته:باید لوکیشن گوشیشون روشن باشه
_خب امتحان کن
جیهوپ:خب شماره بده بهش بچه چجوری ردیابی کنه
کوک: :/
شماره ا.ت رو به کوک دادم
بعد از ده دقیقه اومد و گفت جاشون رو پیدا کرده
_کجا هستن ؟!
کوک: الان شرکت AS تو خیابان جمهوری هستن
_پس من میرم اونجا
کوک:منم میام ...شاید تا اون موقع جاشون عوض بشه
_بیا
جیهوپ:ماهم میایم
_نمیخواد ...خودم میرم
ته:ولی هیونگ
_گفتم که میرم خودم
با کوک سوار یه تاکسی شدیم و سمت خیابان جمهوری که شرکت بود حرکت کردیم بعد از ده دقیقه رسیدم
_میای بالا ؟!
کوک:آره میام
_باشه پس بیا بریم
از ماشین پیاده شدیم نگاهی به شرکت کردم
کوک:خیلی بزرگه
_اوهوم
وارد شرکت شدیم یه نفر پشت یه میز بزرج وایستاده بود و سالن خیلی بزرگ بود پر بود از آدم های معروف و خبرنگار همینجوری داشتیم راه می‌رفتیم که اون زنه پشت میز جلو مون وایستاد
_ببخشید اتاق رییس کجاست ؟!
@ایشون مصاحبه هستن نمیتونید ببینیدشون
کوک:پس لطفاً اتاقشون رو بگید ما منتظر شون می‌مونیم
@میشه بگید چه نسبتی باهاشون دارید ؟!
_یکی از دوستان نزدیکشون هستیم
@بله ... طبقه بیست و یکم اتاق رییس تابلو طلایی داره ...دو تا اتاقه لطفا تو اتاق اشتباه نرید رییس برای اون اتاق حساسه
_چشم
سوار آسانسور شدیم و رفتیم طبقه بیست و یک و از منشی اجازه گرفتیم رفتیم داخل
ده دقیقه رو مبل نشسته بودیم که در باز شد برگشتم که با کسی که دیدم تعجب کردم و...
نظر یادت نره رفیق!
#bts#army#BTS#ARMY#BANGTAN#NAMJOON#fake