وقتی نامادری تو رو به اون میفروشه

وقتی نامادری تو رو به اون میفروشه....
پارت سیزدهم
ویو نامجون
تو خیابان داشتیم راه می‌رفتیم که یه مانیتور بزرگ داخل خیابان رو یکی از برج ها روشن شد
_چ،چی؟!
کوک:شت*
تهیونگ:ببینم اون ...اون ا.ت نیست ؟!
جیهوپ:چرا خودشه
جین:چرا تو تلویزیونه ؟!
اون ا.ت بود که داشت داخل تلویزیون مصاحبه میکرد
ویو ا.ت
مجری ازم سوال میپرسید و منم جواب میدادم کلی دوربین روشن بود و ازم فیلم و عکس می‌گرفت
ویو نامجون
+سلام کیم ا.ت هستم مدل شرکت MS از آشنایی باهاتون خوشحالم
مجری :یکم در مورد لوازم آرایشی و لباس ها توضیح بدید
+خب باید بگم لوازم آرایشی شرکت واقعا عالی هیچگونه صدمه ای به پوست نمیزنه از طرف دیگه لباس ها واقعا خوشگل و با کیفیت هستند
مجری:میتونید بلند شید و لباس رو نشون بدید
+بله حتما
ا.ت بلند شد و یه دور چرخید
+واقعا لباس ها با سلیقه من یه جوره و خیلی خوبه
مجری :خوشحالم که باهاتون مصاحبه داشتیم
ویو ا.ت
بعد از کلی حرف زدن دیگه مصاحبه تمام شد بلند شدم از آسانسور برج پایین اومدم کلی آدم عکس می‌گرفتن یونگی جلو ماشین منتظر من بود و جیهون داشت من رو همراهی میکرد
که قیافه آشنایی به چشمم خورد وایستادم یکم دور و ورم رو نگاه کردم اما نمیتونستم خوب از بین جمعیت ببینم پس دوباره حرکت کردم
ویو نامجون
بعد از نیم ساعت مصاحبه تمام شد که یه نفر از پله ها برج پایین اومد و مردم شروع کردن به عکس گرفتن اون ا.ت بود که یونگی جلو ماشین وایستاده بود و یه پسره دستش رو دور کمر ا.ت گذاشته بود داشت حرصم در میامد خدایا داشتیم با پسرا نگاه میکردم که چشم ا.ت بهم خورد سریع از بین جمعیت خارج شدیم و سوار ون شدیم
کوک:الان چیکار کنیم ؟!
_نمیدونم ...ولی نظرتون چیه دنبال ماشین اونا کنیم جاشون رو بفهمیم
تهیونگ:نمیشه هیونگ ماشین و دوربین زیاده شک میکنند
جیهوپ:باید ساختمان شرکت رو پیدا ...اسم شرکت چی بود ؟!
_MS
جین:آره ...این فکر بهتریه
جیمین:میشه بریم یه هتل پیدا کنیم من خستممم
کوک:آروم باش وحشی
جیمین:ببین پسره...
_یا یا بسه میریم هتل دلانو هتل بزرگیه جای خالی ممکنه داشته باشه
جین:پس بریم دیگه
سمت هتل حرکت کردیم که بعد از نیم ساعت رسیدیم
ویو ا.ت
سوار ماشین شدیم و سمت شرکت خودمون حرکت کردیم
&چیه تو فکری ؟!
+تو جمعیت یکنفر رو شبیه نامجون دیدم
&خب ...نامجون الان کره هست ا.ت
+می‌دونم ولی ...خیلی شبیهش بود
@ببینم این نامجونی که میگی ...همون پسرست که تو رو خریده بود؟!
+آره همونه
داشتیم حرف می‌زدیم که...
نظر یادت نره رفیق!
اسلاید دو لباس ا.ت برای مصاحبه
اسلاید سوم اتاق ا.ت
اسلاید چهارم اتاق یونگی
بقیه هم نمایی از عمارت یونگی هست

#bts#army#BTS#ARMY#BANGTAN#NAMJOON#fake
دیدگاه ها (۶)

تولد جیمینی مفالکک !⁦❤️⁩یک کوشولو دیر شد البته خیلی سرم شلوغ...

وقتی نامادری تو رو به اون می فروشه پارت چهاردهمویو ا.تداشتیم...

وقتی نامادری تو رو به اون میفروشه...پارت دوازدهم ویو نامجون ...

وقتی نامادری تو رو به اون می فروشه پارت یازدهم ویو ا.ت@ما ت...

ویو ا،ت صبح از خواب پاشدم رفتم دست و صورتمو شستم کارای لازم ...

سوار ماشین شدیم رسیدیم که جونگکوک گفت جونگکوک: از کنارم جم ن...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط