Part1
#Part1
#چشمای_تو
رها : صبح با سرو صدا بلند شدم و سر و صورتمو شستمو و لباس خوابمو با یه لباس خونگی سفید مشکی پاندایی عوض کردم رفتم پایین . باز این دو تا اینجا چیکار میکنن؟ اوففـ . رفتم و نشستم رو به روشون و گفتم : باز از جون من چی میخواین؟ ول کن من نیستین نه؟
نازی : اولن سلامـ
فریال : دومن اینکه مامانت گفت بیایم ببریمت بیرون یکم دور بزنیم گفت یه هفتس بیرون نرفتی نه؟! درسته!
رها : اره !چطور؟
نازی : ما باید بگیم چطور !تو ادمی بودی که یه روز چیه هیجده ساعتم نمیتونستی تو خونه بمونی!!
رها : خب مگه چیه هر کس دیگه ای هم جای من بود بعد اون اتفاق عوض میشد!
فلش بکــــ ....
حمایت کنید😘
#چشمای_تو
رها : صبح با سرو صدا بلند شدم و سر و صورتمو شستمو و لباس خوابمو با یه لباس خونگی سفید مشکی پاندایی عوض کردم رفتم پایین . باز این دو تا اینجا چیکار میکنن؟ اوففـ . رفتم و نشستم رو به روشون و گفتم : باز از جون من چی میخواین؟ ول کن من نیستین نه؟
نازی : اولن سلامـ
فریال : دومن اینکه مامانت گفت بیایم ببریمت بیرون یکم دور بزنیم گفت یه هفتس بیرون نرفتی نه؟! درسته!
رها : اره !چطور؟
نازی : ما باید بگیم چطور !تو ادمی بودی که یه روز چیه هیجده ساعتم نمیتونستی تو خونه بمونی!!
رها : خب مگه چیه هر کس دیگه ای هم جای من بود بعد اون اتفاق عوض میشد!
فلش بکــــ ....
حمایت کنید😘
۸.۵k
۲۱ خرداد ۱۴۰۰