جن گیری ( پارت آخر )
جن گیری ( پارت آخر )
ادمین: خب.....روراست بخوام بگم....ا/ت زندگی عجیبی داشت! ولی تنها نبود!
توی این راه....صدمه زیاد دید! ولی بازم...تنها نبود! اون یک راه نما داشت ! بله....تهیونگ! اون خیلی دوسش داره...و داشت!
ا/ت هم همینطور....
شاید بگید...که...خانواده ا/ت چیشد!
پدر و مادرش صدمه دیدن ولی زنده موندن....ولی عموش...اون...اون زنده نموند!
دلیلش هم سکته قلبی بود!
اون پیر بود ا/ت هم دوست داشت....کم کم ا/ت داشت به این که عموش رو از دست داده عادت میکرد....
و...حالا شاید بگید پدر تهیونگ چی شد!
خب اون کما رفت...ولی زنده موند....الان چند سال میگذره....اونها همو خیلی دوست دارن!
زندگی عحیب اونها درس عبرتی شد براشون....!
و....ما آدم ها میتونیم که با حسودی کردن و طلسم کردن زندگی اونها نابودشون کنیم!
حتا با حرف زدن میتونیم آدم بکشیم!
پس....حداقل درست زندگی کن....تا اون دنیا ازت راضی باشن....و...
برای حرف دیگران زندگی نکن!
پایان (^.^)
هعی....
امیدوارم از این فیک خوشتون اومده باشه!
تموم شد....فصل ۲ ندارع...( زِد حال🗿💔)
الان میرم سناریو درخواستی هارو مینویسم:)
ادمین: خب.....روراست بخوام بگم....ا/ت زندگی عجیبی داشت! ولی تنها نبود!
توی این راه....صدمه زیاد دید! ولی بازم...تنها نبود! اون یک راه نما داشت ! بله....تهیونگ! اون خیلی دوسش داره...و داشت!
ا/ت هم همینطور....
شاید بگید...که...خانواده ا/ت چیشد!
پدر و مادرش صدمه دیدن ولی زنده موندن....ولی عموش...اون...اون زنده نموند!
دلیلش هم سکته قلبی بود!
اون پیر بود ا/ت هم دوست داشت....کم کم ا/ت داشت به این که عموش رو از دست داده عادت میکرد....
و...حالا شاید بگید پدر تهیونگ چی شد!
خب اون کما رفت...ولی زنده موند....الان چند سال میگذره....اونها همو خیلی دوست دارن!
زندگی عحیب اونها درس عبرتی شد براشون....!
و....ما آدم ها میتونیم که با حسودی کردن و طلسم کردن زندگی اونها نابودشون کنیم!
حتا با حرف زدن میتونیم آدم بکشیم!
پس....حداقل درست زندگی کن....تا اون دنیا ازت راضی باشن....و...
برای حرف دیگران زندگی نکن!
پایان (^.^)
هعی....
امیدوارم از این فیک خوشتون اومده باشه!
تموم شد....فصل ۲ ندارع...( زِد حال🗿💔)
الان میرم سناریو درخواستی هارو مینویسم:)
۲۹.۱k
۱۸ فروردین ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱۰)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.