نجات پروانه

نجات پروانه
🖤🦋پارت ۳

که یهو یکی اومد داخل درو بست رومو برگردوندم دیدم یه پسر که انگار مست بود تلو تلو میزد و گفت

مرتیکه: اومم چه هرزه سکسی ای بیا یه امشب باهم باشیم

لینا: نه ممنون علاقه ای ندارم

و دستمو گذاشتم رو دستگیره خواستم برم بیرون که موهامو کشید سمت عقبو درو بست

ویو تهیونگ

به طرز عجیبی زوم کرده بودم رو دختره اولین باره یکی توجهمو جلب کرده دیدم بغل یه پسره اس با دوستش که یهو بلند شد رفت سرویس منتظر بودم تا بیاد بیرون که

صدای داد و جیغ شنیدم پاهامو تند کردم سمت دستشویی که قفل بود با پا شکوندم رفتم تو که دیدم ی عوضی میخواد بهش دست بزنه یارو رو گرفتم و یه مشت حرومش کردم در رفت که رومو برگردوندم سمتش و که یه قدم رفت عقب تا رسید به دیوار رفتم جلو و بلندش کردم انداختم رو شونم و رفتم بیرون از بار و سوار ماشین کردمش و به جونکوک زنگ زدم گفتم خودش بره خیلی وول می‌خورد رومو کردم بهش و گفتم

تهیونگ: انقدر وول نخور جوجه

لینا: اگه بزاری برم قول میدم دیگه نخورم

تهیونگ: هه به همین خیال باش

سرشو گذاشت به شیشه و بعدش چیزی نگفت

و به سمت عمارت روندم تا رسیدم بادیگارد درو باز کرد و پیاده شدم که دیدم خوابش برده رفتم سمتش و بغلش کردم و به سمت اتاقم راهمو صاف کردم و گذاشتمش رو تخت و


شرط موخوام بزارم😈
لایکا: ۱۷
کامنت: ۵
😋😋😋
دیدگاه ها (۲۲)

درست میشه ولی کی؟..

💔...🖤

عشق رمانتیک من ❤😎پارت ۴۰هانیل: سلام جانم توت فرنگی هینا: سلا...

عشق رمانتیک من❤😎پارت ۳۹ویو هینا داشتم میرفتم گوشیمو از رو مب...

فیک جدید اسم رمان: نجات پروانهمعرفی شخصیت ها: تهیونگ، جونکوک...

پست اولمه حمایت کنید ❤️

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط