جزیره کشف نشده 🌴 پارت۴۹ 💚

لیندا: به سمت دریا حرکت کردم تا اون اژدها را ببینم.
ــ مگه من بهتــ..
یهو یکی به شیشه ماشین زد. لیندا ترسیدو بغلم کرد. این دختر خیلی ترسوعه. بیخیال لیندا به در نگاه کردم. به نظر آدم میومد. شیشه را دادم پایین. عه استاد اینجا چیکار میکنه؟...........
ــ استاد شمایید؟
استاد: تو اینجا چیکار میکنی؟ این دختر کیه؟
ــ لیندا نترس انسانه و استاد من.
لیندا: شوخی نکن. من میترسم. حتما روحی چیزیه.
ــ میگم انسانه.
لیندا: اگه روحی چیزی باشه خودم تیکه تیکت میکنم. قبل اونم من تو رو میکشم.
با چشمای بسته سرشو بلند کردو به سمت استاد برگشت.........
لیندا: لطفا اول بزارید من اینو بکشم بعد شما منو بکشید.
استاد با تعجب زیاد لیندا رو نگاه میکرد. نمیدونم چرا..............
استاد: لیـ.. لیندا؟؟
لیندا: شما اسم منو از کجا میدونید؟ وایی نردبان چرا اسممو بهش گفتی حالا مرگم حتمیه.
این دختر کامل دیوونه هست. جیهوپ راست میگفتا اینم مثل جانگکوکه...........
استاد: چشاتو باز کن. منم پدرت.
لیندا: نمیتونی منو گول بزنی پدر من مرده.
استاد پدرشه؟ یعنی چی............
لیندا: باشه چشامو باز میکنم چون بوت خیلی شبیه پدرمه. اگه روحی چیزی باشی حتما این نردبانه میکشم.
استاد: باشه. عالیجناب ببخشید.
لیندا: تو این نردبانم میشناسی؟ نه تو نباید اونو بکشی. حاضرم بمیرم ولی خواهش میکنم اونو نکش.
ــ یعنی اعتراف میکنی منو دوست داری؟
لیندا: احمق حاضرم بمیرم ولی نبینم جز خودم کس دیگه ای تو رو میکشه. خودم باید با همین دستام بکشمت.






ـ✾✾✾✾✾✾✾✾✾✾✾✾✾✾✾✾✾ـ
#جزیره_کشف_نشده #میراث_ابدی #میراث_ابدی۲ #آنتی_bts