زندگی مافیایی من

یک ماه بعد

ویو ا/ت
حالم کاملا خوب شده رابطه ام با کوک خیلی خوب شده و امروز می‌خوام بهش بگم که دوسش دارم موقع ناهار بود رفتم پایین کوک و تهیونگ و یونگی هم سر میز منتظر من بودن همین که خواستم بشینم کوک دستمو گرفت و منو نشوند رو پاهاش
_چیکار میکنی
+داشتی اشتباه می‌رفتی
_میخوام رو صندلی بشینم
+جات خوبه
_هووووففففجونگ کوک تواین یه ماه همش روی پای تو بودم دیگه حالم خوبه
+چه خوب باشی چه بد جای تو روی پای منه
_واییی آخرش من از دست تو دق میکنم
ته و شوگا:(خنده)
_شما تو دوتا به چی میخندی
ته:به این که تا یک ماه پیش نمی خواستی بهش نگاه کنی ولی الان داری سر اینکه بشینی رو پاش یا نه بحث میکنی (خنده)
_مرز رو آب بخندی
ته و شوگا:(در حال پاره شدن)
+ولشون کن غذا تو بخور
یه قاشق از غذا در کرد و گرفت جلو دهنم
_خودم میخورم
+با من بحث نکن بخور
_ای خداااااا
+بخور غر نزن
یونگی:خب ا/ت دلم میخواد بدونم تو ای مدت کوک تونسته دلتو به دست بیاره یا نه (چشمک)
+اره منم میخوام بدونم
توی چشماش زل زدم و گفتم
_درباره ی اون بعد غذا توی اتاق بهت نظرم رو میگم
+خیله خب باشه
ته: یعنی نمیخوای جلوی ما بگی ماهم بدونیم
_فظولیش به شما نیومده
+(اخم)
ته:باشه باشه به هر حال ما میفهمیم
شوگا:درسته
+_ساکت
بعد هر دوشون زدن زیر خنده
بعد غذا کوک منو برآید استایل بغل کرد و رفتیم تو اتاق منو گزاشت رو لبه ی تخت و خودش جلوم روی زانو هاش نشست
+خب می‌شنوم
رفتم جلو و در گوشش بهش گفتم....
_تو نتونستی قلبمو به دست بیاری ...............بلکه اونو تصاحب کردی و قلعه ی پادشاهی خودت رو توش ساختی

از کنار گوشش رفتم اون ور که با چهره‌ ی متعجب و خوشحالی مواجه شدم بی‌درنگ جلو اومد و لباش رو لبام کوبوند لبام رو خیلی محکم مک میزد خیلی حس خوبی بود بعد چند مین نفس کم آوردیم و از هم جدا شدیم
_دوست دارم
+چ....چی
_دوست دارم جونگ کوک
+(لبخند)ولی من عاشقتم
و دوباره همو بوسیدیم بعد از چند مین از هم جدا شدیم و نفس نفس می‌زدیم
+دیگه وقتشه
_وقت چی
+.................
(به چی داری فکر می‌کنی😈😂)


شرط ها
۲۰لایک
۳۰کامنت
دیدگاه ها (۴۷)

زندگی مافیایی من پارت ۱۵

زندگی مافیایی من پارت ۱۶

زندگی مافیایی من پارت ۱۳

زندگی مافیایی من پارت ۱۲

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط