زندگی مافیایی من پارت ۱۲
دو روز بعد
ویو ا/ت
صبح بر اثر نور آفتاب روی چشمام بیدار شدم هنوز درد داشتم ولی کمتر شده بود گوشیم رو برداشتم دیدم ساعت ۱۱ رو نشون میده وای خدا چقدر خوابیدم که همون لحظه صدای در اومد فکر کردم مثل همیشه جونگ کوک آمده پانسمان زخم هامو عوض کنه ولی
_بله کیه
جیمین: میتونم بیام تو
_عااا دکتر جیمین بفرمایید تو
جیمین:سلام حالت چطوره
_ممنون خوبم به لطف شما خوبم
جیمین:لطفا با من رسمی حرف نزن راحت باشه
_باشه (خنده)
جیمین:خب بزار یه نگاه به زخمت بندازم
اومد جلو و پانسمان بازوم رو باز کرد
جیمین:خوبه به سرعت در حال خوب شدنی
هنوزم درد داری
_بارو نه خیلی درد نمیکنه ولی پهلوم درد میکنه
بعد پانسمان پهلوم رو باز کرد
جیمین:وضعیت پهلوت هم خوبه و این درد طبیعیه
که یهو در اتاق باز و کوک با یه اخم و سینی صبحانه اومد داخل جیمین کمک کرد بشینم
جیمین: ارباب چیزی شده
کوک رو به من کرد و گفت
+بخور
_نمیخورم گرسنه نیستم
+مگه میشه گرسنه نباشه دو روزه هیچی نخوردی (بلند)
جیمین: چی ا/ت تو واقعا دو روزه که چیزی نخوردی
_میل ندارم
+بخور
_نمیخوام
+بهت میگم بخور (داد)
_منم گفتم نمیخوام چرا نمیفهمی(داد)
که یه سیلی بهم زد و سرم به طرفی رفت نگاش کردم و گفتم
_ازت متنفرم حالم ازت بهم میخوره (داد)
که یکی دیگه زد دستم روی صورتم بود که ناخواسته یه اشک از چشمم افتاد
ویو ا/ت
صبح بر اثر نور آفتاب روی چشمام بیدار شدم هنوز درد داشتم ولی کمتر شده بود گوشیم رو برداشتم دیدم ساعت ۱۱ رو نشون میده وای خدا چقدر خوابیدم که همون لحظه صدای در اومد فکر کردم مثل همیشه جونگ کوک آمده پانسمان زخم هامو عوض کنه ولی
_بله کیه
جیمین: میتونم بیام تو
_عااا دکتر جیمین بفرمایید تو
جیمین:سلام حالت چطوره
_ممنون خوبم به لطف شما خوبم
جیمین:لطفا با من رسمی حرف نزن راحت باشه
_باشه (خنده)
جیمین:خب بزار یه نگاه به زخمت بندازم
اومد جلو و پانسمان بازوم رو باز کرد
جیمین:خوبه به سرعت در حال خوب شدنی
هنوزم درد داری
_بارو نه خیلی درد نمیکنه ولی پهلوم درد میکنه
بعد پانسمان پهلوم رو باز کرد
جیمین:وضعیت پهلوت هم خوبه و این درد طبیعیه
که یهو در اتاق باز و کوک با یه اخم و سینی صبحانه اومد داخل جیمین کمک کرد بشینم
جیمین: ارباب چیزی شده
کوک رو به من کرد و گفت
+بخور
_نمیخورم گرسنه نیستم
+مگه میشه گرسنه نباشه دو روزه هیچی نخوردی (بلند)
جیمین: چی ا/ت تو واقعا دو روزه که چیزی نخوردی
_میل ندارم
+بخور
_نمیخوام
+بهت میگم بخور (داد)
_منم گفتم نمیخوام چرا نمیفهمی(داد)
که یه سیلی بهم زد و سرم به طرفی رفت نگاش کردم و گفتم
_ازت متنفرم حالم ازت بهم میخوره (داد)
که یکی دیگه زد دستم روی صورتم بود که ناخواسته یه اشک از چشمم افتاد
۱۲.۰k
۰۲ تیر ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱۹)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.