عشق بد پارت 14
ویو کوک
منو جیمین ات رو بردیم بیمارستان و پرستارا هم بردنش اتاق عمل چند ساعت گذشت اما هنوز از اتاق عمل نیومده بود بیرون به جیمین گفتم
_چرا هنوز نیومدن بیرون
÷حتما عملش طول کشیده
_اگه بلایی سر ات بیاد خودمو میکشم(خدانکنه)
÷اوا این دیگه چه جور حرفیه مطمئن باش حالش خوب میشه
_امیدوارم
بعد از چند دقیقه دکتر از اتاق عمل بیرون اومد و جونگکوک و جیمین زود رفتن پیشش
_دکتر حال ات چطورع
دکتر:سما چیه خانم ات هستید
_...ا..شوهرش هستم
دکتر:خوبه،خانم ات حالشون خیلی خوبه و الان بردنش بخش مراقبت های ویژه بعد به یه اتاق دیگه میبریمش میتونید ببیندش
_خیلی ممنون
دکتر رفت و بعد از چند دقیقه ات رو بردن به. یه اتاق دیگه ..
ویو ات
بهوش اومدم دیدم که توی بیمارستانم همه اتفاق هارو یادم افتاد من تیر خورده بودم توی افکارم غرق شده بودم که کوک اومد داخل اون اینجا چیکار میکنه
_حالت خوبه(پیش ات میشینه)
+ا...اره..تو اینجا چیکار میکنی؟
_من تورو اوردم بیمارستان بابت اتفاق هایی هم که بخاطر من سرت اومد معذرت میخوام
+نه..نه مهم نیس ولی یه سوال
_جونم..چیز یعنی بله
+میگم اونا چرا منو گرفتن اون شوگا هه هی میگفت که من نقط ضعف تو هستم منظورش چی بود
_راستش ات خودت میدونی من اون شب بهت گفتم که دوست دارم اما نمیدونم اون از کجا فهمید که تو نقط ضعف منی من خیلی دوست دارم
+خب راستش..
_راجبش فک...
+منم دوست دارم
_چیییی(تعجب)
+من دوست دارم(لبخند)
_واقعا راس میگی ... واقعی یه یا خواب میبینم
+(لبخند)نه بابا واقعی یه
_خیلی دوست دارم
+منم همینطور
از زبان نویسنده (من🎃🔥)
خلاصه ات رو مرخص کردن اما بعد از این قضیه که اونا هم دیگر رو دوس دارن جونگکوک ات رو برد عمارت خودش تا دیگه اونجا زندگی کنه و 10 روز گذشت امشب هم به مهمونی دعوت شده بودن اما امشب با شب های دیگه فرق داره..
ویو ات
امشب به یه مهمونی یکی از همکار های جونگکوک دعوت شده بودیم(نکته:ات نمیدونه که جونگکوک مافیاست )ساعت 5 بود مهمونی ساعت 8برگزار میشد رفتم یه دوش 20 مینی گرفتم و اومدم بیرون موهامو خشک کردم و لباس مو پوشیدم(میزارم لباسو)موهامو باز گذاشتم یه ارایش لایت کردم و دیگه اماده شدم که کوک اومد داخل
_واو چه خوشگل شدی بیب
+ممنون
_فقط لباست یکم باز نیس
+ای بابا کوک لطفاً گیر نده
_باشه بابا(لبخند)
+(لبخند)
+خب تو اماده شدی؟
_اره...بریم؟
+بریم
با کوک سوار ماشین شدیم و به سمت عمارت دوست کوک راه افتادیم رسیدیم رفتیم داخل و روی یه میز نشستیم که گارسون برامون دوتا نوشیدنی اورد ...
شرایط نداره پارت بعدی رو هم میزارم 👍✨
منو جیمین ات رو بردیم بیمارستان و پرستارا هم بردنش اتاق عمل چند ساعت گذشت اما هنوز از اتاق عمل نیومده بود بیرون به جیمین گفتم
_چرا هنوز نیومدن بیرون
÷حتما عملش طول کشیده
_اگه بلایی سر ات بیاد خودمو میکشم(خدانکنه)
÷اوا این دیگه چه جور حرفیه مطمئن باش حالش خوب میشه
_امیدوارم
بعد از چند دقیقه دکتر از اتاق عمل بیرون اومد و جونگکوک و جیمین زود رفتن پیشش
_دکتر حال ات چطورع
دکتر:سما چیه خانم ات هستید
_...ا..شوهرش هستم
دکتر:خوبه،خانم ات حالشون خیلی خوبه و الان بردنش بخش مراقبت های ویژه بعد به یه اتاق دیگه میبریمش میتونید ببیندش
_خیلی ممنون
دکتر رفت و بعد از چند دقیقه ات رو بردن به. یه اتاق دیگه ..
ویو ات
بهوش اومدم دیدم که توی بیمارستانم همه اتفاق هارو یادم افتاد من تیر خورده بودم توی افکارم غرق شده بودم که کوک اومد داخل اون اینجا چیکار میکنه
_حالت خوبه(پیش ات میشینه)
+ا...اره..تو اینجا چیکار میکنی؟
_من تورو اوردم بیمارستان بابت اتفاق هایی هم که بخاطر من سرت اومد معذرت میخوام
+نه..نه مهم نیس ولی یه سوال
_جونم..چیز یعنی بله
+میگم اونا چرا منو گرفتن اون شوگا هه هی میگفت که من نقط ضعف تو هستم منظورش چی بود
_راستش ات خودت میدونی من اون شب بهت گفتم که دوست دارم اما نمیدونم اون از کجا فهمید که تو نقط ضعف منی من خیلی دوست دارم
+خب راستش..
_راجبش فک...
+منم دوست دارم
_چیییی(تعجب)
+من دوست دارم(لبخند)
_واقعا راس میگی ... واقعی یه یا خواب میبینم
+(لبخند)نه بابا واقعی یه
_خیلی دوست دارم
+منم همینطور
از زبان نویسنده (من🎃🔥)
خلاصه ات رو مرخص کردن اما بعد از این قضیه که اونا هم دیگر رو دوس دارن جونگکوک ات رو برد عمارت خودش تا دیگه اونجا زندگی کنه و 10 روز گذشت امشب هم به مهمونی دعوت شده بودن اما امشب با شب های دیگه فرق داره..
ویو ات
امشب به یه مهمونی یکی از همکار های جونگکوک دعوت شده بودیم(نکته:ات نمیدونه که جونگکوک مافیاست )ساعت 5 بود مهمونی ساعت 8برگزار میشد رفتم یه دوش 20 مینی گرفتم و اومدم بیرون موهامو خشک کردم و لباس مو پوشیدم(میزارم لباسو)موهامو باز گذاشتم یه ارایش لایت کردم و دیگه اماده شدم که کوک اومد داخل
_واو چه خوشگل شدی بیب
+ممنون
_فقط لباست یکم باز نیس
+ای بابا کوک لطفاً گیر نده
_باشه بابا(لبخند)
+(لبخند)
+خب تو اماده شدی؟
_اره...بریم؟
+بریم
با کوک سوار ماشین شدیم و به سمت عمارت دوست کوک راه افتادیم رسیدیم رفتیم داخل و روی یه میز نشستیم که گارسون برامون دوتا نوشیدنی اورد ...
شرایط نداره پارت بعدی رو هم میزارم 👍✨
۲.۵k
۲۴ شهریور ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.