p8
+چرا؟..اوه باشه زورت نمیکنم بگی من میرم بخوابم شبت خوش فردا باید برم مدرسه
مینا:اوکی خوب بخوابی
"صبح"
خوابم خیلی شیرین بود ولی باید بیدار میشدم از روی تخت بلند شدم
صورتمو شستم
+وایی من که هنوز یونیفرم رو نگرفتم که
خواستم از اتاقم برم بیرون اما روی میزم یه دست یونیفرم بود رفتم طرف برداشتمش یه کاغذ هم داخلش بود
داخل کاغذ"سلام دخترم ببخشید اصلا وقت نمیکنم ببینمت برات یونیفرم رو آماده کردم امیدوارم اولین روز بهت خوش بگذره بوس بهت"
+اوما چرا انقدر انقدر دوست دارم یونیفرم رو پوشیدم موهامو شدنه کردم و باز گذاشتم یه برق لب و کرم به صورتم زدم کیف و گوشیمو برداشتم و رفتم پایین مینا داشت صبحونه آماده میکرد
+مینا خودتون اذیت نکن بشین باهم بخوریم
مینا:صبحتون بخیر..نه من خوردم شما بفرمایید که مدرستون دیر نشه
+مرسی...
بعد اینکه خوردم کتونی هامو پوشیدم سویچ رو برداشتم و راه افتادم
سوار ماشین شدم ماشینو از پارکینگ دراوردم و به سمت خونه بوکو روندم یادمه وقتی توی آمریکا بودم آجوشی خیلی بهم یاد میداد
به بوکو زنگ زدم
+بوکو؟دم درم
بوکو:منم اینجام
+اوه بوکویا ترسیدم خوب بیا تو بر
بوکو:بشین خودت برون
+آخه بلد نیستم خونه جیم
بوکو:خودم بهت میگم
سوار ماشین شد و به جیمین زنگ زد بعد اینکه قط کرد
+چیشد؟
بوکو:میگه همشون توی خونه فلیکس جمع میشن ما یکسره میریم خونه فلیکس
+ببینم فلیکس با سانمی خواهر برادرن؟
بوکو:اوهوم
+اصلا شبیه نیستن
بوکو:چطور؟
+فلیکس خیلی خوشگله
بوکو:خیله خوب رانندگیتو بکن
رسیدیم به مقصد همشون یه جا جمع شده بودن سوار شدن
فلیکس:به به خانم جی هی ماشین میرونن؟؟؟
+بله بریم؟
فلیکس:بریم
وسطای راه از آینه چشمم به جیمین خورد که بهم نگاه میکرد صورتشو زود به طرف مخالف برد اهمیتی ندادم کم کم رسیدیم هنوز ماشینو نگه نداشتم که جیمین در ماشینو باز کرد
فلیکس:هی جیمین..رفت...این بچه چشه مرسی خانم...جی هی
+خواهش میکنم
هممون پیاده شدیم و رفتیم داخل همه حیاط بودن با بچه ها رفتیم یه گوشه دنبال جیمین گشتم که از دستشویی اومد بیرون
فلیکس:من برم پیشش
#جیمین
از دستشویی اومدم بیرون داشتم راه میرفتم فلیکس دستشو گذاشت رو شونم
فلیکس:چته؟چرا اینطوری میکنی؟
_چیزی نیس
فلیکس:هه قشنگ تابلوعه
_بیا دارن میرن
(جیمین رفت)
فلیکس:آخر که میفهمیم عاشقشی(با خودش)
#هممون رفتیم داخل کلاس چقدر کلاس قشنگی بود کولر روشن بود و صندلی های تمیز و مرتب کیفمو داخل صندوق گذاشتم و وسایل مورد نیاز رو برداشتم و نشستم رو صندلیم منتظر معلم بودیم که سه تا پسر اومدن داخل و یکیش نشست جلوم یکیش پشتم و اون یکی بغل دستم
صبر کن ببینم یکیشو میشناسم
تهیون:سلام کیوتی...فکر کنم همو شناختیم مگه نه؟
+اوه..آره
تهیون:اسمتون لیدی؟
+من شیم جی هی هستم
تهیون:چقدر قشنگ
+شما اسمتون چیه؟
تهیون:من تهیون هستم
+اوهوم خوشبختم
تهیون:همچنین
بوکو:اهم...اینجا جای منه بلندشو
تهیون:واو بوکسو؟
بوکو چشم غره یا رفت و به من نگاه کرد
بوکو:ببین تهیون حوصلتو ندارم بلندمیشی؟
تهیون:باشه
بلند شدو و جلوی گوشم ایستاد
تهیون:حوصله بحث کردن باهاتو ندارم...
و پس زد و رفت سمت پنجره سمت چپ نشست
نشستم کنار جی هی
+بوکو تو اونو از کجا میشناسی؟
بوکو:همکلاسی بودیم
+همتون؟
بوکو:اوهوم
به اطرافم نگاه کردم که بتونم جیمین رو پیدا کنم ته کلاس نبود به جلو نگاه کردم سمت در ورودی نشسته بود بغل دستش سوبین دوتا دوقلو ها جلو سمت میز معلم نشسته بودن(بچه ها فعلا دوازدهم رو میخونن)
معلم اومد کلاس و حاضر غایب کرد خانم داشت درس میداد که یکی از پشت شونم زد برگشتم
+بله؟
جک:جی هی شی میشه یه مداد بهم قرض بدی؟
+اوه باشه
از جامدادی یه مداد برداشتم و بهش داد
جک:ممنونم
+خواهش میکنم
مینا:اوکی خوب بخوابی
"صبح"
خوابم خیلی شیرین بود ولی باید بیدار میشدم از روی تخت بلند شدم
صورتمو شستم
+وایی من که هنوز یونیفرم رو نگرفتم که
خواستم از اتاقم برم بیرون اما روی میزم یه دست یونیفرم بود رفتم طرف برداشتمش یه کاغذ هم داخلش بود
داخل کاغذ"سلام دخترم ببخشید اصلا وقت نمیکنم ببینمت برات یونیفرم رو آماده کردم امیدوارم اولین روز بهت خوش بگذره بوس بهت"
+اوما چرا انقدر انقدر دوست دارم یونیفرم رو پوشیدم موهامو شدنه کردم و باز گذاشتم یه برق لب و کرم به صورتم زدم کیف و گوشیمو برداشتم و رفتم پایین مینا داشت صبحونه آماده میکرد
+مینا خودتون اذیت نکن بشین باهم بخوریم
مینا:صبحتون بخیر..نه من خوردم شما بفرمایید که مدرستون دیر نشه
+مرسی...
بعد اینکه خوردم کتونی هامو پوشیدم سویچ رو برداشتم و راه افتادم
سوار ماشین شدم ماشینو از پارکینگ دراوردم و به سمت خونه بوکو روندم یادمه وقتی توی آمریکا بودم آجوشی خیلی بهم یاد میداد
به بوکو زنگ زدم
+بوکو؟دم درم
بوکو:منم اینجام
+اوه بوکویا ترسیدم خوب بیا تو بر
بوکو:بشین خودت برون
+آخه بلد نیستم خونه جیم
بوکو:خودم بهت میگم
سوار ماشین شد و به جیمین زنگ زد بعد اینکه قط کرد
+چیشد؟
بوکو:میگه همشون توی خونه فلیکس جمع میشن ما یکسره میریم خونه فلیکس
+ببینم فلیکس با سانمی خواهر برادرن؟
بوکو:اوهوم
+اصلا شبیه نیستن
بوکو:چطور؟
+فلیکس خیلی خوشگله
بوکو:خیله خوب رانندگیتو بکن
رسیدیم به مقصد همشون یه جا جمع شده بودن سوار شدن
فلیکس:به به خانم جی هی ماشین میرونن؟؟؟
+بله بریم؟
فلیکس:بریم
وسطای راه از آینه چشمم به جیمین خورد که بهم نگاه میکرد صورتشو زود به طرف مخالف برد اهمیتی ندادم کم کم رسیدیم هنوز ماشینو نگه نداشتم که جیمین در ماشینو باز کرد
فلیکس:هی جیمین..رفت...این بچه چشه مرسی خانم...جی هی
+خواهش میکنم
هممون پیاده شدیم و رفتیم داخل همه حیاط بودن با بچه ها رفتیم یه گوشه دنبال جیمین گشتم که از دستشویی اومد بیرون
فلیکس:من برم پیشش
#جیمین
از دستشویی اومدم بیرون داشتم راه میرفتم فلیکس دستشو گذاشت رو شونم
فلیکس:چته؟چرا اینطوری میکنی؟
_چیزی نیس
فلیکس:هه قشنگ تابلوعه
_بیا دارن میرن
(جیمین رفت)
فلیکس:آخر که میفهمیم عاشقشی(با خودش)
#هممون رفتیم داخل کلاس چقدر کلاس قشنگی بود کولر روشن بود و صندلی های تمیز و مرتب کیفمو داخل صندوق گذاشتم و وسایل مورد نیاز رو برداشتم و نشستم رو صندلیم منتظر معلم بودیم که سه تا پسر اومدن داخل و یکیش نشست جلوم یکیش پشتم و اون یکی بغل دستم
صبر کن ببینم یکیشو میشناسم
تهیون:سلام کیوتی...فکر کنم همو شناختیم مگه نه؟
+اوه..آره
تهیون:اسمتون لیدی؟
+من شیم جی هی هستم
تهیون:چقدر قشنگ
+شما اسمتون چیه؟
تهیون:من تهیون هستم
+اوهوم خوشبختم
تهیون:همچنین
بوکو:اهم...اینجا جای منه بلندشو
تهیون:واو بوکسو؟
بوکو چشم غره یا رفت و به من نگاه کرد
بوکو:ببین تهیون حوصلتو ندارم بلندمیشی؟
تهیون:باشه
بلند شدو و جلوی گوشم ایستاد
تهیون:حوصله بحث کردن باهاتو ندارم...
و پس زد و رفت سمت پنجره سمت چپ نشست
نشستم کنار جی هی
+بوکو تو اونو از کجا میشناسی؟
بوکو:همکلاسی بودیم
+همتون؟
بوکو:اوهوم
به اطرافم نگاه کردم که بتونم جیمین رو پیدا کنم ته کلاس نبود به جلو نگاه کردم سمت در ورودی نشسته بود بغل دستش سوبین دوتا دوقلو ها جلو سمت میز معلم نشسته بودن(بچه ها فعلا دوازدهم رو میخونن)
معلم اومد کلاس و حاضر غایب کرد خانم داشت درس میداد که یکی از پشت شونم زد برگشتم
+بله؟
جک:جی هی شی میشه یه مداد بهم قرض بدی؟
+اوه باشه
از جامدادی یه مداد برداشتم و بهش داد
جک:ممنونم
+خواهش میکنم
۸.۱k
۰۳ مرداد ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۱۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.