کسی صدایم میزند از صبح احساس میکنم کسی صدایم میزند اما ه
کسی صدایم میزند. از صبح احساس میکنم کسی صدایم میزند اما هیچ کس را نمی بینم. هر که هست نامم را میداند. صمیمی مثل یک دوست قدیمی که از لا به لای ثانیه های کودکی ام بیرون آمده تا مرا با خود همراه کند و ببرد به آن لحظه که گم شده بود و کسی خیال نداشت پیدایش کند. کسی از صبح صدایم میزند ، همان که از صبح منتظرش بودم ، منتظرم بود می خواست به یاد بیاورد که یک روز نزدیک غروب ، همان غروب که من هنوز کودکی ام را داشتم و او مثل همیشه کنارم بود و می خواست برای نخستین بار روی پایم بایستم. من انگار می ترسیدم . جرات نداشتم اما زیر لب گفتم : یا علی و هفت مرتبه از آسمان ، بلندتر ایستادم...
منصور ضابطیان
منصور ضابطیان
- ۸۰۹
- ۲۸ مرداد ۱۳۹۵
دیدگاه ها (۱)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط