دلم برای دوست و خانه ی دوست تنگ است راستی نشانی اش کجا ب

دلم برای دوست و خانه ی دوست تنگ است. راستی نشانی اش کجا بود؟ میشود به خانه اش رسید؟ میخواهم کفشم را ور بکشم بروم آنقدر که به او برسم، هر کجا که میخواهد باشد. آنقدر بروم تا پیدایش کنم. از روی آن تپه ی پر پیچ و خم رد شوم، از کنار آن درخت سبز و آرام بروم، کفشهایم گلی شود، در تمام خانه هایی که نشانی از دوست دارند را بکوبم، بدوم، خسته شوم، شب شود، بترسم، باران ببارد. کاش میشد من هم دفتر مشق دوستم را بردارم! کاش میشد مشقهایش را بنویسم! کاش میشد در میز کنار من بنشیند! کاش میشد همه ی بیست های دنیا را برای دوست می گرفتم و در دفترش مُهر میکردم! کاش میشد با هم قد بکشیم. کاش میشد برای دوست جان داد! کاش میشد دوستی داشتم که در کنارش آرام بمانم! کاش... کاش... کاش کودک می ماندم!


احسان کرمی
دیدگاه ها (۱)

گاهی آسمان به زمین نزدیک میشود ، آنقدر نزدیک که انگار کسی می...

چقدر دلم هوای تو را دارد، بیا دیگر! بیا و بگو تمام این سالها...

کسی صدایم میزند. از صبح احساس میکنم کسی صدایم میزند اما هیچ ...

هی! اگر سی سال پیش بودمی گفتی که این گلدان را کجا بگذارماین ...

ازمایشگاه سرد

ازمایشگاه سرد

نسیمی سرد پرد هارا تکان میداد.روشنی داخل اتاق وجود نداشت بجز...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط