🍁Part 43🍁
🍁Part_43🍁
🦉❤️آغوش گرم تو❤️🦇
🦉دیانا🦉
میگم نیکو ب دخترا پی ام دادم هیشکی ج نداد
نیکا:در حال کفش پوشیدن...ول کن بیا بریم مهشاد پی ام داد گف ما رسیدیم دم در پاساژیم
دیانا:عوک بریم...رفتیم تا سر کوچه اسنپ گرفته بودیم بعد چند دیقه اومد
✨️10مین بعد✨️
نیکدیا:سلام بچه ها
دخترا:سلام
عسل:کجایین دوساعته ریواس زیر پامون سبز شد
دیانا:ریواس؟😐😐😂
نیکا:دهنت سرویس ریواس😐😂
مهشاد:همشونو حول دادم تو یکی از لباس مجلسی فروشی های پاساژ
بقیه:مهشااااااد
مهشاد:آخه دیدم داشتین زر میزدین😁
پانیذ:پدصگ
دیانا:هوووفف...رفتم سمت یکی از لباسا
جیگری بود و دنباله داشت کوتاه بود آستین هم داشت در کل قشنگ بود...یه دفعه یکی از پشت منو برد جلوی یه لباس دیگه
پانیذ:اونو ولش این دکلته خیلی خوشگله...بعد بهش اشاره کردمو اونم مث اینکه خوشش اومده بود
دیانا:واااای چقد خوشکلههه ولی دنبال یه لباس میگشتم ک خیلی تنگ نباشه مث این
پانیذ:کدومو میگی؟
دیانا:اینو دیگه...بعد ب لباس تنگ روبه روم اشاره کردم
پانیذ:دیا عزیزم الاغ من دارم اینو میگم ت اونورو نگا میکنی؟😐
دیانا:عاها اینو میگی🙄😂😂
پانیذ:خاک تو سر کورت😐😂
دیانا:این ک خیلی خوشگله وااااای رنگشم این کالباسی خوبه ب نظرم نظر ت چه پانی؟
پانیذ:آره کالباسیش خوبه و قرمزش ولی قرمزش قشنگ تره ولی هر کدومو دوس داری بر دار
دیانا:اصن دوتاشو برمیدارم🙄😂
پانیذ:(با خنده) بزار بپرسم چنده..عاقا ببخشید این لباس چنده؟...و بعد ب لباس اشاره کردم ک بالا بود
عاقای فروشنده(نویسنده:چقد مودب شدم😐):قابل نداره 958 تومن ناقابل
پانیذ:اومدم رومو برگردونم ب دیانا بگم...راستی دی...ک دیدم دیانا نیست!!!!🙄😐😐
بعد دیدم داره دوتاشو حساب میکنه😐😐😐
دیانا:بعد ک حساب کردم رفتم پیش پانیذ...خب شما چی گرفتین؟
پانیذ:خواهرم میزاشتی یکم بگذره بعد حساب میکردی
دیانا:😂
پانیذ:من ک برداشتم...بعد نیکا و عسل هم اومدن
نیکا:لباس من چطوره؟
بچه ها:عالییی
عسل:منم اینو ورداشتم🥲
دیانا:وااااای عسل خیلییی خوشگله😍کاش اینو ور میداشتم ب جا این دوتا😁😁
پانیذ:😠من ک بهت گفتم صبر میکردی بعد حسابش میکردی الاغ(با حرص)
دیانا:گوه قولدم🫠
نیکا:دیا ببینم چی گرفتی
عسل:بزارید بریم خونه بعد حالا تو تن هم ببینیم باحال تره🫤😂
بچه ها:عوک😂
✨️بعد از حساب کردن✨️
💚پانیذ💚
قرار شد بریم یه قهوه بخوریم بعد بریم دیانا مهمونمون کرده بود
ک واسه گوشیم پیام اومد
متن پی ام:سلام پانی میگم مهمونی امروز کنسل شد افتاد واسه فردا فق میگم این چند سال من نبودم از چیزی خبر ندارم شما دوس پسر دارید ولی فک کنم ولی حالا اگه داشتید دوتاتون باهم بیاین فدات آجی😘😁
✨️پایان متن پیام✨️(پایان متن پیام چیه؟😐)
منم در جوابش اوکی نوشتم و گفتم ک آره داریم با اونا میایم
هنوزم مثل قبل دیوونس(نویسنده:تو کامنت حدس بزنید کی رو میگه؟؟)
پیامو نشون دادم ب نیکا و عسل ک دیانا از دست شویی اومد
عسل:عروس خانم اونجا دستشویی میکردی؟دوساعته اون تویی😂
دیانا:نه داشتم میزاییدم😐😐خب داشتم میریدم دیگه😂
نیکا:(سرفه و خنده)واای..دهن...ت سرو...ی..س
پانیذ:با حرف دیانا قهوه پرسد تو دهن نیکا و داشت میخندید...نیکی خب مثل آدم بخور
عسل:قهوتونو بخورید حالا
✨️بعد از خوردن قهوه✨️
عسل:نیکااا دیاناا
نیکدیا:بله؟
عسل:ماشین ممد و گرفتم😈
بچه ها:هووووووووررااااااا
عسل:ولی وقت نیس بریم دور دور باید بریم خونه 😁
نیکا:راستی دیا مهمونی واسه فردا شبه و ارسلان هم باید بیاد
دیانا:عوک
🦉دیانا🦉
عسل منو نیکا رو رسوند خونه ما و خودش و پانیذ رفتن
❤️❤️❤️
دیگه شرط نمیزارم میخوام این رمانو زود تموم کنم یکی دیگه تو ذهنمه خیلی خوبه میترسم بپره واسه همین دیگه شرط ندریم 😁
اگرم بزارم حمایت نمیکنید☹️🥺
🦉❤️آغوش گرم تو❤️🦇
🦉دیانا🦉
میگم نیکو ب دخترا پی ام دادم هیشکی ج نداد
نیکا:در حال کفش پوشیدن...ول کن بیا بریم مهشاد پی ام داد گف ما رسیدیم دم در پاساژیم
دیانا:عوک بریم...رفتیم تا سر کوچه اسنپ گرفته بودیم بعد چند دیقه اومد
✨️10مین بعد✨️
نیکدیا:سلام بچه ها
دخترا:سلام
عسل:کجایین دوساعته ریواس زیر پامون سبز شد
دیانا:ریواس؟😐😐😂
نیکا:دهنت سرویس ریواس😐😂
مهشاد:همشونو حول دادم تو یکی از لباس مجلسی فروشی های پاساژ
بقیه:مهشااااااد
مهشاد:آخه دیدم داشتین زر میزدین😁
پانیذ:پدصگ
دیانا:هوووفف...رفتم سمت یکی از لباسا
جیگری بود و دنباله داشت کوتاه بود آستین هم داشت در کل قشنگ بود...یه دفعه یکی از پشت منو برد جلوی یه لباس دیگه
پانیذ:اونو ولش این دکلته خیلی خوشگله...بعد بهش اشاره کردمو اونم مث اینکه خوشش اومده بود
دیانا:واااای چقد خوشکلههه ولی دنبال یه لباس میگشتم ک خیلی تنگ نباشه مث این
پانیذ:کدومو میگی؟
دیانا:اینو دیگه...بعد ب لباس تنگ روبه روم اشاره کردم
پانیذ:دیا عزیزم الاغ من دارم اینو میگم ت اونورو نگا میکنی؟😐
دیانا:عاها اینو میگی🙄😂😂
پانیذ:خاک تو سر کورت😐😂
دیانا:این ک خیلی خوشگله وااااای رنگشم این کالباسی خوبه ب نظرم نظر ت چه پانی؟
پانیذ:آره کالباسیش خوبه و قرمزش ولی قرمزش قشنگ تره ولی هر کدومو دوس داری بر دار
دیانا:اصن دوتاشو برمیدارم🙄😂
پانیذ:(با خنده) بزار بپرسم چنده..عاقا ببخشید این لباس چنده؟...و بعد ب لباس اشاره کردم ک بالا بود
عاقای فروشنده(نویسنده:چقد مودب شدم😐):قابل نداره 958 تومن ناقابل
پانیذ:اومدم رومو برگردونم ب دیانا بگم...راستی دی...ک دیدم دیانا نیست!!!!🙄😐😐
بعد دیدم داره دوتاشو حساب میکنه😐😐😐
دیانا:بعد ک حساب کردم رفتم پیش پانیذ...خب شما چی گرفتین؟
پانیذ:خواهرم میزاشتی یکم بگذره بعد حساب میکردی
دیانا:😂
پانیذ:من ک برداشتم...بعد نیکا و عسل هم اومدن
نیکا:لباس من چطوره؟
بچه ها:عالییی
عسل:منم اینو ورداشتم🥲
دیانا:وااااای عسل خیلییی خوشگله😍کاش اینو ور میداشتم ب جا این دوتا😁😁
پانیذ:😠من ک بهت گفتم صبر میکردی بعد حسابش میکردی الاغ(با حرص)
دیانا:گوه قولدم🫠
نیکا:دیا ببینم چی گرفتی
عسل:بزارید بریم خونه بعد حالا تو تن هم ببینیم باحال تره🫤😂
بچه ها:عوک😂
✨️بعد از حساب کردن✨️
💚پانیذ💚
قرار شد بریم یه قهوه بخوریم بعد بریم دیانا مهمونمون کرده بود
ک واسه گوشیم پیام اومد
متن پی ام:سلام پانی میگم مهمونی امروز کنسل شد افتاد واسه فردا فق میگم این چند سال من نبودم از چیزی خبر ندارم شما دوس پسر دارید ولی فک کنم ولی حالا اگه داشتید دوتاتون باهم بیاین فدات آجی😘😁
✨️پایان متن پیام✨️(پایان متن پیام چیه؟😐)
منم در جوابش اوکی نوشتم و گفتم ک آره داریم با اونا میایم
هنوزم مثل قبل دیوونس(نویسنده:تو کامنت حدس بزنید کی رو میگه؟؟)
پیامو نشون دادم ب نیکا و عسل ک دیانا از دست شویی اومد
عسل:عروس خانم اونجا دستشویی میکردی؟دوساعته اون تویی😂
دیانا:نه داشتم میزاییدم😐😐خب داشتم میریدم دیگه😂
نیکا:(سرفه و خنده)واای..دهن...ت سرو...ی..س
پانیذ:با حرف دیانا قهوه پرسد تو دهن نیکا و داشت میخندید...نیکی خب مثل آدم بخور
عسل:قهوتونو بخورید حالا
✨️بعد از خوردن قهوه✨️
عسل:نیکااا دیاناا
نیکدیا:بله؟
عسل:ماشین ممد و گرفتم😈
بچه ها:هووووووووررااااااا
عسل:ولی وقت نیس بریم دور دور باید بریم خونه 😁
نیکا:راستی دیا مهمونی واسه فردا شبه و ارسلان هم باید بیاد
دیانا:عوک
🦉دیانا🦉
عسل منو نیکا رو رسوند خونه ما و خودش و پانیذ رفتن
❤️❤️❤️
دیگه شرط نمیزارم میخوام این رمانو زود تموم کنم یکی دیگه تو ذهنمه خیلی خوبه میترسم بپره واسه همین دیگه شرط ندریم 😁
اگرم بزارم حمایت نمیکنید☹️🥺
۸.۲k
۰۹ تیر ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.