ژنرال

ژنرال!
کاش امشب بجای خیال محوی که از تو دارم خودت مرا سفت به اغوش میگرفتی و کنار گوشم به ارامی لب میزدی که تا چه حد دلتنگ بودن در کنار من بودی و الان چه حس خوبی داری.
اما افسوس که تو دیگر مرا به خاطر نداری، تو انقدر عاشق فردی دیگر شدی که یادت رفته اینجا منی وجود دارد که هر روز به شوق بازگشتت زندگی میکند.
دیدگاه ها (۰)

آدما؟فقط چند تیکه گوشته چسبیده به استخون، با روکشی از پوست. ...

كافيست مدتى نباشىطورى فراموش مى شوىكه انگار از همان اول وجود...

منو تو بغل بی گناهت پاک کنبزار به رستگاری برسممنو در آغوش بگ...

ای عزیز تر از جانم ؛ میدانم که از برایِ تو سرد شده‌ام ، همان...

ظهور ازدواج )( فصل سوم ) پارت ۴۸۵سفت منو به خودش فشرد و داغو...

هزارمین قول انگشتی را به یاد اور پارت ۷

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط