ژنرال!
ژنرال!
کاش امشب بجای خیال محوی که از تو دارم خودت مرا سفت به اغوش میگرفتی و کنار گوشم به ارامی لب میزدی که تا چه حد دلتنگ بودن در کنار من بودی و الان چه حس خوبی داری.
اما افسوس که تو دیگر مرا به خاطر نداری، تو انقدر عاشق فردی دیگر شدی که یادت رفته اینجا منی وجود دارد که هر روز به شوق بازگشتت زندگی میکند.
کاش امشب بجای خیال محوی که از تو دارم خودت مرا سفت به اغوش میگرفتی و کنار گوشم به ارامی لب میزدی که تا چه حد دلتنگ بودن در کنار من بودی و الان چه حس خوبی داری.
اما افسوس که تو دیگر مرا به خاطر نداری، تو انقدر عاشق فردی دیگر شدی که یادت رفته اینجا منی وجود دارد که هر روز به شوق بازگشتت زندگی میکند.
۲.۱k
۲۳ اسفند ۱۴۰۱