فیک زندگی نباتی (پارت۳ قسمت۱)
شیوا با همونطور ک کلی سوال تو ذهنش طرح میکرد لباس خوابشو پوشید و اهنگی ک همیشه موقع خواب میزاشت ک اسمشthe night we metبود رو گزاشت(راستش من خودم موقع خواب همیشه همینو گوش میدم😁)و خودشو رو تخت پرت کردو انقد فک کرد تا مخش از کار ایستاد و مرد و تمام پایان داستان(شوخی کردم ببخشید برای زد حال ولی خودم شبا انقد فک میکنم ک مخم میایسته🤣🤣🤣)و خوابش برد، صبح شد سعی کرد اصلا به خاطر امروز ک روز خیلی بزرگی بود استرس نداشته باشه و روزشو مثل روزای قبل شروع کنه پس مثل همیشه توی پلی لیست ب هم ریختش ک از لیلا فروهر شروع میشد و به سیکس ناین ختم میشد دنبال یه اهنگ ملایم گشت و بلخره تصمیم گرفت اهنگkiss me more رو بزاره و رفت تا مسواک بزنه و صورتشو با اون شوینده های گرون قیمت بشوره(زندگی خرپولی چقد قشنگه هعیییی)بعد از روتین پوستیش مثل همیشه باید میرفت تا ۱ساعت قدم بزنه و یوگا کار کنه ولی امروز بخاطر استرس زیادی ک داشت تصمیم گرفت مدیتیشن هم بشون اضاف کنه.لباس ورزشیشو جایگزینه لباس خوابش توی تنش کرد و توی کوله ورزشیش زیر اندازیوگاشو انداخت و رفت پایین همونطور ک حدس میزد و مثل همیشه همه خواب بودن(اخه ساعت۴صبح کی بیداره؟معلومه فقط شیوا و اون خدمت مخصوص بدبختش ک هر روز کله صحر برای درست کردن اسموتی گیاهی و پر کردن بشکه اب شیوا از رخت خوابش دل میکند)رفت تو اشپزخونه و بشکه ابشوهم گزاشت تو کیفشو اسموتی گیاهیشو خورد و از عمارت زد بیرون.
__________________
ساعت ۶ دیگه داشت هوا کم کم رنگ صبحو ب خودش میگرفت و شیوا ب خونه برگشت ولی همه چیز با روزای قبل فرق میکرد.روزای قبل وقتی بر میگشت همه خواب بودن ولی با چیزی ک دید تعجب کرد...
این فیک قراره دهن همتونو سرویس کنه چون پارتای زیادی داره پس دلخور نشید ک اینجا تمومش کردم و لایکو بکوبید🤷🏼♀️
#وانشات#فیک#داستان#رمان
#شوگا
#bts
__________________
ساعت ۶ دیگه داشت هوا کم کم رنگ صبحو ب خودش میگرفت و شیوا ب خونه برگشت ولی همه چیز با روزای قبل فرق میکرد.روزای قبل وقتی بر میگشت همه خواب بودن ولی با چیزی ک دید تعجب کرد...
این فیک قراره دهن همتونو سرویس کنه چون پارتای زیادی داره پس دلخور نشید ک اینجا تمومش کردم و لایکو بکوبید🤷🏼♀️
#وانشات#فیک#داستان#رمان
#شوگا
#bts
۶.۸k
۰۸ مرداد ۱۴۰۰
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.