ویو ات
ویو ات
ات: عا منم اتم از اشنایتون خوش حالم
جیمین : تو ام بیا پیشمون کار که نداری؟
ات: ن کار ندارم باشه میام
تهیونگ : اخ بریم
تهیونگ رف سمت جونگ کوک و یدونه زد تو کلللش
نایون از روش بلند شد
کوک: چتههه
ته : کاراتو بزار برا اهر شب الان بیا یکم خوش بگزرونیم
ات اروم ب جیمین میگه،: من برم لباسمو عوض کنم
جیمین: برو
کوک : باشه حالا چرا میزنیی
ته : نایون تو ام بشین ولی رفتنت خوشحالمون میکنه
نایون: ن میمونم
کوک: چیکارش داری
ات اومد بین جیمینو تهیونگ نشست
کوک: تو چمیکار داری برو بکارات برس
ته: منو جیمین گفتیم بمونه
کوک: من ریسشم من میگم بره
ات پا میشه بره که تهیونگ میکشدش رو مبل
ته: نخیر بمون
جیمین: ات نرو بموون
کوک: اوف باشه نرو
نایون خودش نزدیک کوک کرد
نایون: عشق..
کوک هولش داد
کوک : برو اونور
نایون : وا چته تو
نایون رفت بیرون و درو کوبید
خلاصه:
اینا با هم گفتن خندیدن حرف زدن بجز کوک کوک همزمان اخم کرده بود
و عصبی بود طبق معمولللل
شب شد با هم خدا حافظی کردن
ات رف اتاقش حموم کرد
از حموم اند با حوله جلو اینه نشست و تو فک بود
که کوک درو باز کرد
ات: جیغغغغغغغغ برو بیرون
ات پاشد از جاش
کوک: چرا ب حرفم گوش ندادی
ات: اخه تهیونگ و جی...
کوک: کهههه چیییی من ریستمم
ات: ببخش..ید
کوک نزدیکش میشد و اون عقب میرف خورد ب دیوار کوک ی دستشو گزاش رو دیوار اتم بخواطر برهنه بودنش معزب بود و ترسیده بودد
کوک : خب الان ادمت کنم که بفهممی گوش ندادن ب من چه نتیجه یی داره ( خیلی ارومو)
ات: ن..نننه
کوک: دیگه دیرههه
_________________
ب نظرتون چیکار کرد؟
ات: عا منم اتم از اشنایتون خوش حالم
جیمین : تو ام بیا پیشمون کار که نداری؟
ات: ن کار ندارم باشه میام
تهیونگ : اخ بریم
تهیونگ رف سمت جونگ کوک و یدونه زد تو کلللش
نایون از روش بلند شد
کوک: چتههه
ته : کاراتو بزار برا اهر شب الان بیا یکم خوش بگزرونیم
ات اروم ب جیمین میگه،: من برم لباسمو عوض کنم
جیمین: برو
کوک : باشه حالا چرا میزنیی
ته : نایون تو ام بشین ولی رفتنت خوشحالمون میکنه
نایون: ن میمونم
کوک: چیکارش داری
ات اومد بین جیمینو تهیونگ نشست
کوک: تو چمیکار داری برو بکارات برس
ته: منو جیمین گفتیم بمونه
کوک: من ریسشم من میگم بره
ات پا میشه بره که تهیونگ میکشدش رو مبل
ته: نخیر بمون
جیمین: ات نرو بموون
کوک: اوف باشه نرو
نایون خودش نزدیک کوک کرد
نایون: عشق..
کوک هولش داد
کوک : برو اونور
نایون : وا چته تو
نایون رفت بیرون و درو کوبید
خلاصه:
اینا با هم گفتن خندیدن حرف زدن بجز کوک کوک همزمان اخم کرده بود
و عصبی بود طبق معمولللل
شب شد با هم خدا حافظی کردن
ات رف اتاقش حموم کرد
از حموم اند با حوله جلو اینه نشست و تو فک بود
که کوک درو باز کرد
ات: جیغغغغغغغغ برو بیرون
ات پاشد از جاش
کوک: چرا ب حرفم گوش ندادی
ات: اخه تهیونگ و جی...
کوک: کهههه چیییی من ریستمم
ات: ببخش..ید
کوک نزدیکش میشد و اون عقب میرف خورد ب دیوار کوک ی دستشو گزاش رو دیوار اتم بخواطر برهنه بودنش معزب بود و ترسیده بودد
کوک : خب الان ادمت کنم که بفهممی گوش ندادن ب من چه نتیجه یی داره ( خیلی ارومو)
ات: ن..نننه
کوک: دیگه دیرههه
_________________
ب نظرتون چیکار کرد؟
۱۵.۴k
۰۸ فروردین ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.