فن فیک فقط یه شب نبود پارت9
رفتیم داخل.
رستوران خیلی شیک و لاکچری بود.
سانزو دستمو گرفت و و اونیکی دستشو گذاشت رو کمرم.
در گوشم گفت:عشق حال کن چون قراره یه مدت نتونی راه بری.
بدنم لرزید.
به سمت یه میز رفتیم.
چند نفر نشسته بودن.
یه دختر دیگه هم بود.
&هی داداش این دختره دیگه کیه؟
**فک کنم خواهرشه**
+هی بزارید بتمرگم
&دختر خوشگلیه به نظرم نباید گروگانش بگیری....
+تچ
&اه بیخیال
روبه ا/ت شد و گفت:اسم من سنجو و تو؟
ا/ت:اسم من ا/ت هست. خوشبختم.
سنجو:خب ات بگو ببینم داداشم باهات چیکار کرده؟!
**چی بگم؟! ** روبه سانزو کردم. یه ابروی تکون دادم
سانزو گفت:انقدر سوال نکن خودم میگم.
هممم نگاهی به بقیه انداختم... چرا همه دارن به من نگاه میکنن؟! یه جورایی خجالت کشیدم.
سنجو:هی چرا اینجوری نگاش میکنین! بیچاره خجالت میکشه. بسه....
رستوران خیلی شیک و لاکچری بود.
سانزو دستمو گرفت و و اونیکی دستشو گذاشت رو کمرم.
در گوشم گفت:عشق حال کن چون قراره یه مدت نتونی راه بری.
بدنم لرزید.
به سمت یه میز رفتیم.
چند نفر نشسته بودن.
یه دختر دیگه هم بود.
&هی داداش این دختره دیگه کیه؟
**فک کنم خواهرشه**
+هی بزارید بتمرگم
&دختر خوشگلیه به نظرم نباید گروگانش بگیری....
+تچ
&اه بیخیال
روبه ا/ت شد و گفت:اسم من سنجو و تو؟
ا/ت:اسم من ا/ت هست. خوشبختم.
سنجو:خب ات بگو ببینم داداشم باهات چیکار کرده؟!
**چی بگم؟! ** روبه سانزو کردم. یه ابروی تکون دادم
سانزو گفت:انقدر سوال نکن خودم میگم.
هممم نگاهی به بقیه انداختم... چرا همه دارن به من نگاه میکنن؟! یه جورایی خجالت کشیدم.
سنجو:هی چرا اینجوری نگاش میکنین! بیچاره خجالت میکشه. بسه....
۶.۱k
۲۳ اردیبهشت ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.