🖇 𝚗𝚊𝚞𝚐𝚑𝚝𝚢 𝚖𝚊𝚗𝚊𝚐𝚎𝚛 🖇
🖇 𝚗𝚊𝚞𝚐𝚑𝚝𝚢 𝚖𝚊𝚗𝚊𝚐𝚎𝚛 🖇
🖇 𝚙𝚊𝚛𝚝 𝟷𝟿 🖇
ات: جونگکوک چمدون رو از دستم گرفت و گفت:
جونگکوک: تا دم در واست میارم.
ات: چرا؟
جونگکوک: میخوام باهات حرف بزنم
ات: اوهوم
ات و جونگکوک میرن سوار آسانسور میشن*
ات: خب چی میخواستی بهم بگی؟
جونگکوک: بزا از آسانسور بریم بیرون
ات: عا باشه
میرسن*
جونگکوک: چاگیا
ات: (پشت سرشو نگاه میکنه) با منی؟
جونگکوک: اوهوم
ات: جانم بگو
جونگکوک: اول اینکه میشه همیشه اینجوری باهام صحبت کنی؟
ات: چجوری؟
جونگکوک: بهم گفتی جانم.. میشه همیشه بگی(با خجالت)
ات: حتما (لبخند)
جونگکوک: دوم اینکه رفتی تو اتاق مراقب خودت باش از اون دختره هرکاری بر میاد
ات: هوم
ات: گوشیم زنگ خورد پس رفتم اون تر تا جوابشو بدم
جونگکوک: یعنی بهش بگم؟ (تو ذهنش)
جونگکوک: دیدم یه گارسون گل دستشه داره میاد سریع گل و ازش گرفتم
گارسون: دارین چیکار میکنین آقا؟( جونگکوک ماسک داره پس نمیشناستش)
جونگکوک: پولشو میدم
گارسون: عا پس مشکلی نیست
ات: من برگشتم
جونگکوک: گل رو پشتش مخفی میکنه*
جونگکوک: سلام(ضایع)
ات: سلام.. چیزی پشتت داری؟
جونگکوک: چی؟ نه بابا چی میخوام داشته باشم
ات: ببینم پشتتو
جونگکوک: نه
ات: تو که گفتی چیزی نداری پس چرا استرس گرفتی؟
جونگکوک: نه بخدا هیچی ندارم (قسم الکی)
ات: جونگکوکااا ببینممم
جونگکوک: نه نوموخام
ات: ببینمممم تروخداا کوکیااااااا( خودشو کیوت کرد)
جونگکوک: نتونستم در برابر کیوت بودنش مقاومت کنم پس تصمیم گرفتم بهش بگم
_______________________
گل ات*
لایک و کامنت یادتون نره🖇🌚🖤
🖇 𝚙𝚊𝚛𝚝 𝟷𝟿 🖇
ات: جونگکوک چمدون رو از دستم گرفت و گفت:
جونگکوک: تا دم در واست میارم.
ات: چرا؟
جونگکوک: میخوام باهات حرف بزنم
ات: اوهوم
ات و جونگکوک میرن سوار آسانسور میشن*
ات: خب چی میخواستی بهم بگی؟
جونگکوک: بزا از آسانسور بریم بیرون
ات: عا باشه
میرسن*
جونگکوک: چاگیا
ات: (پشت سرشو نگاه میکنه) با منی؟
جونگکوک: اوهوم
ات: جانم بگو
جونگکوک: اول اینکه میشه همیشه اینجوری باهام صحبت کنی؟
ات: چجوری؟
جونگکوک: بهم گفتی جانم.. میشه همیشه بگی(با خجالت)
ات: حتما (لبخند)
جونگکوک: دوم اینکه رفتی تو اتاق مراقب خودت باش از اون دختره هرکاری بر میاد
ات: هوم
ات: گوشیم زنگ خورد پس رفتم اون تر تا جوابشو بدم
جونگکوک: یعنی بهش بگم؟ (تو ذهنش)
جونگکوک: دیدم یه گارسون گل دستشه داره میاد سریع گل و ازش گرفتم
گارسون: دارین چیکار میکنین آقا؟( جونگکوک ماسک داره پس نمیشناستش)
جونگکوک: پولشو میدم
گارسون: عا پس مشکلی نیست
ات: من برگشتم
جونگکوک: گل رو پشتش مخفی میکنه*
جونگکوک: سلام(ضایع)
ات: سلام.. چیزی پشتت داری؟
جونگکوک: چی؟ نه بابا چی میخوام داشته باشم
ات: ببینم پشتتو
جونگکوک: نه
ات: تو که گفتی چیزی نداری پس چرا استرس گرفتی؟
جونگکوک: نه بخدا هیچی ندارم (قسم الکی)
ات: جونگکوکااا ببینممم
جونگکوک: نه نوموخام
ات: ببینمممم تروخداا کوکیااااااا( خودشو کیوت کرد)
جونگکوک: نتونستم در برابر کیوت بودنش مقاومت کنم پس تصمیم گرفتم بهش بگم
_______________________
گل ات*
لایک و کامنت یادتون نره🖇🌚🖤
۸.۴k
۰۳ آبان ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.