🖇 𝚗𝚊𝚞𝚐𝚑𝚝𝚢 𝚖𝚊𝚗𝚊𝚐𝚎𝚛 🖇
🖇 𝚗𝚊𝚞𝚐𝚑𝚝𝚢 𝚖𝚊𝚗𝚊𝚐𝚎𝚛 🖇
🖇 𝚙𝚊𝚛𝚝 𝟷𝟽 🖇
ات: (فین) باشه
جونگکوک: با شصتش اشک ات رو پاک میکنه* آفرین حالا بیا بریم اعضا تو هواپیما منتظرن
ات: بریم
رفتن تو هواپیما*
جونگکوک: مثل اینکه اینجا هم باید پیش هم بشینیم
ات: اره
نشستن*
جونگکوک: چیزی لازم نداری؟
ات: نه
۲۰ دقیقه بعد *
جونگکوک: ات
ات: ....
جونگکوک: ات
ات: ....
جونگکوک: عزیزم
ات: ......
جونگکوک: چرا جوابمو نمی...
جونگکوک: وقتی جوابمو نداد نگران شدم سرمو اون ور کردم و دیدم به کیوت ترین شکل ممکن خوابش برده، یه بوسه کوچولو رو پیشونیش گذاشتم و گفتم:
جونگکوک: امیدوارم بفهمی که چقدر دوستت دارم
ات: سرشو می زاره رو شونه جونگکوک*
(خوابه)
جونگکوک: تعجب و خوشحالی*
پتو رو روش کشیدم و گفتم:
جونگکوک: خوب بخوابی فرشته کوچولو
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
رسیدن ژاپن*
جونگکوک: بیبی بلند شو رسیدیم
ات: هوم باشه
چمدونشونو میگیرن و پیاده میشن*
ات: الان باید چیکار کنیم؟
جونگکوک: منتظریم تا ماشین بیاد
ات: اوهوم
ماشین اومد سوارش میشن و میرن به هتل* (بخدا حوصله ندارم بنویسم)
______________
لایک و کامنت یادتون نره🖇🌚🖤
🖇 𝚙𝚊𝚛𝚝 𝟷𝟽 🖇
ات: (فین) باشه
جونگکوک: با شصتش اشک ات رو پاک میکنه* آفرین حالا بیا بریم اعضا تو هواپیما منتظرن
ات: بریم
رفتن تو هواپیما*
جونگکوک: مثل اینکه اینجا هم باید پیش هم بشینیم
ات: اره
نشستن*
جونگکوک: چیزی لازم نداری؟
ات: نه
۲۰ دقیقه بعد *
جونگکوک: ات
ات: ....
جونگکوک: ات
ات: ....
جونگکوک: عزیزم
ات: ......
جونگکوک: چرا جوابمو نمی...
جونگکوک: وقتی جوابمو نداد نگران شدم سرمو اون ور کردم و دیدم به کیوت ترین شکل ممکن خوابش برده، یه بوسه کوچولو رو پیشونیش گذاشتم و گفتم:
جونگکوک: امیدوارم بفهمی که چقدر دوستت دارم
ات: سرشو می زاره رو شونه جونگکوک*
(خوابه)
جونگکوک: تعجب و خوشحالی*
پتو رو روش کشیدم و گفتم:
جونگکوک: خوب بخوابی فرشته کوچولو
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
رسیدن ژاپن*
جونگکوک: بیبی بلند شو رسیدیم
ات: هوم باشه
چمدونشونو میگیرن و پیاده میشن*
ات: الان باید چیکار کنیم؟
جونگکوک: منتظریم تا ماشین بیاد
ات: اوهوم
ماشین اومد سوارش میشن و میرن به هتل* (بخدا حوصله ندارم بنویسم)
______________
لایک و کامنت یادتون نره🖇🌚🖤
۴.۹k
۲۴ مهر ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.