چشمای قشنگ تو
#part143
چشمای قشنگ تو✨
رفتم سمت ورودی فرودگاه منتظر ارسلان وایسادم صحنه ی خداحافظی عسلو ب یاد اوردم لبخندی روی لبم اومد یه لخظه یاد رضا افتادم چقدر برام اشنا بود دوباره تمرکز کردم هیکلی تفریبا درشت و قد بلند؟
وای من کجا دیده بودمش
صدای بوق ماشین اومد پشتمو نگاه کردم ارسلان بود
دیانا:سلام
ارسلان:سلام
دیانا:ببخشید مزاحمت شدم
ارسلان:این حرفا چیه خجالت بکش
بدون هیچ حرفی راه افتادیم
چشم ب موهای ارسلان افتاد فر تر از همیشه شده بود قبلا ک رنگ قهوه ای رو موهاش بود کمذنگ شده بود و موهای مشکی خودش جاشون بود
دلم میخواست موهاشو بردارم برلی خودم
ارسلان:خوشگل ندیدی؟
دیانا:هاع؟
ارسلان:موهام ریخت انقد نگا کردی
دیانا:تازه متوجه منظورش شدم خندم گرفت😂
ارسلان پاشو گذاشت رو گاز
دیانا:وایی ارسلان چتهههه
ارسلان:هیجان
دیانا:حیغغغغغ بخدا میریم تو درهههه
ارسلان:نگران نباش
دبانا:وایسا ببینم ما جرا تو جاده ایم
ارسلان:نگران نباش😂
دیانا:ب مامانم گفتم نیم ساعت دیگ میام خونه
ارسلان:باشه باو دلریم میرم خونه اما از یه حا دیگ
دیانا:ارسلااااان
ارسلان:جونم
دیانا:هعب هیچی
ارسلان:خوب بگو
دیانا:مهم نی
ارسلان:دیاناااا
دیانا:ببین باید فک کنم بعدا بهت میگم
ارسلان:چبو فک کنی
دیانا:بهت میگم دیگ
ارسلان:بش
..........
اومدم تو اتاق لباسامو عوض کردم یه دوشی گرفتم ک نیکا بهم زنگ زد
دیانا:جونم نیکا؟
نیکا:وای دیانا بچم پسرههههه
دیانا:واااات مگ رفتی سونوگرافی؟
نیکا:ن باو تو اینترنت زده بود اگ اینجوری باشی اونجوری باشی بچت پسرههههه
دیانا:واقعا ک😂😂😂
چشمای قشنگ تو✨
رفتم سمت ورودی فرودگاه منتظر ارسلان وایسادم صحنه ی خداحافظی عسلو ب یاد اوردم لبخندی روی لبم اومد یه لخظه یاد رضا افتادم چقدر برام اشنا بود دوباره تمرکز کردم هیکلی تفریبا درشت و قد بلند؟
وای من کجا دیده بودمش
صدای بوق ماشین اومد پشتمو نگاه کردم ارسلان بود
دیانا:سلام
ارسلان:سلام
دیانا:ببخشید مزاحمت شدم
ارسلان:این حرفا چیه خجالت بکش
بدون هیچ حرفی راه افتادیم
چشم ب موهای ارسلان افتاد فر تر از همیشه شده بود قبلا ک رنگ قهوه ای رو موهاش بود کمذنگ شده بود و موهای مشکی خودش جاشون بود
دلم میخواست موهاشو بردارم برلی خودم
ارسلان:خوشگل ندیدی؟
دیانا:هاع؟
ارسلان:موهام ریخت انقد نگا کردی
دیانا:تازه متوجه منظورش شدم خندم گرفت😂
ارسلان پاشو گذاشت رو گاز
دیانا:وایی ارسلان چتهههه
ارسلان:هیجان
دیانا:حیغغغغغ بخدا میریم تو درهههه
ارسلان:نگران نباش
دبانا:وایسا ببینم ما جرا تو جاده ایم
ارسلان:نگران نباش😂
دیانا:ب مامانم گفتم نیم ساعت دیگ میام خونه
ارسلان:باشه باو دلریم میرم خونه اما از یه حا دیگ
دیانا:ارسلااااان
ارسلان:جونم
دیانا:هعب هیچی
ارسلان:خوب بگو
دیانا:مهم نی
ارسلان:دیاناااا
دیانا:ببین باید فک کنم بعدا بهت میگم
ارسلان:چبو فک کنی
دیانا:بهت میگم دیگ
ارسلان:بش
..........
اومدم تو اتاق لباسامو عوض کردم یه دوشی گرفتم ک نیکا بهم زنگ زد
دیانا:جونم نیکا؟
نیکا:وای دیانا بچم پسرههههه
دیانا:واااات مگ رفتی سونوگرافی؟
نیکا:ن باو تو اینترنت زده بود اگ اینجوری باشی اونجوری باشی بچت پسرههههه
دیانا:واقعا ک😂😂😂
۴.۵k
۲۹ شهریور ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.