○ خب بزار از الان چن تا اصلو بت بگم اینجا سوسول بازی و بچ
○ خب بزار از الان چن تا اصلو بت بگم اینجا سوسول بازی و بچه بازی نداریم اصلاام خوش ندارم ازمونو و تمرینای کع باید بدی بچه بازی دراریو عین دختر بچه ها زار زار کنی یا کم بیاری اینجا جای ادمای ضیعف نی فهمیدی یا نع
وقتی داشتم اینا رو بش میگفتم با هر کلمم چشاش درشت و درشت تر میشد قیافش خیلی بامزه شده بود ...
- ازمون چیع
○ فک کردی اینجا اومدن کشکیه اول باید قوی بشی فهمیدی ؟ یا اگع نمیتونی بگو. نع وقت خودتو تلف کن نه وقت منو ( دیدم دستاشو مشت کردو خیلی محکم گف )
- میتونم کمم نمیارم قول میدم
○ خوبع حالا برو استراحت کن فردا ساعت ۷ و نیم همینجا باش
- مگع مدرسس
○ خب اکه خیلی دیره پس ساعت ۷ اینجا باش ( چشاش قرمز شد معلوم بود تو دلش کلی فشم داده بود )
- بله چشم .
○ افرین دختر خوب حالا بام بیا تا اتاقتو بهت نشون بدم
پشت سرم بدون حرف راه افتاد بردمش اتاقی کع بغل اتاقم بود
○ اینجاس میتونی استراحت کنی
- ممنون
رفتم توی اتاقم قبل از اینکه اون بره تو اتاقش ... حیف کع اومدم تو اتاق وگرنه الان قیافش دیدن داشت
*ثانا*
کپ کردم رسما چشام داشت از کاسه میزد بیرون انقد درشت شده بود ، یعن چی اخه اتاق من بغل اتاق این برج زهرمار خان بود ای خدا بدبختیو نگا ،، ولی از حق نگذریم از ارتا خوشگل تره و البته جذاب تر خیلی باحاله نمیدونم چه مرزیه از بچگی با کسایی کع اذیتم میکردن اوکی تر بودم کلا مرز دارم ... رفتم توی اتاق ساعت ۸ ع خسته بودم اومدم بخوابم کع در اتاقم به صدا در اومد درو باز کردم ارتا بود
● بریم شام امادس
- ممنونم
سرشو انداخت پایینو راه افتاد قشنگ معلوم بود اعصاب پساب نداره ،، سر میز همه بودن یه زنم بود کع قبلا توی جمعشون ندیده بودمش
- سلام
□ سلام دخترم من شیرینم همسر کیارش خان
- بله سلام خانوم
□ بشین غدات یخ کرد
خیلی زن مهربونی بود فک کنم ارتا به این کشیده بود کع انقد اخلاقش خوب بود یکم کع دقت کردم دیدم کیانوش سر سفره نیس
□ کیانوش بچم کو ارتا مگه صداش نکردی
● نع
□ ارتا؟
● بعلع مامان نکنه الان میخوای به خاطر اون سرزنشم کنی
□ نه من کی هم چین کاری کردم
○ سلام به همه
□ خوبی پسرم
○ ممنون مامان
بی حرف غذامونو خوردیم بعدش من خواستم به خدمتکارا کمک کنم کع شیرین خانوم نزاشت ازشون مغذرت خواستم و گفتم که خستم شیرین خانوم با مهربونی گف برو بخواب دخترم یکم استراحت کن منم تشکر کردم داشتم میرفتم بالا کع دیدم کیانوشم پشت سرم داره میاد ...جلوی در اتاقم واستادم که گف .
○ خوب بخوابی صبم دیر نکن واس تمرین
- شب بخیر
دلم ریخ عرررر به من گف خوب بخوابی 😂😂 ادم بی جنبه ایی هستم
پارت ۴ نویسندهsa
وقتی داشتم اینا رو بش میگفتم با هر کلمم چشاش درشت و درشت تر میشد قیافش خیلی بامزه شده بود ...
- ازمون چیع
○ فک کردی اینجا اومدن کشکیه اول باید قوی بشی فهمیدی ؟ یا اگع نمیتونی بگو. نع وقت خودتو تلف کن نه وقت منو ( دیدم دستاشو مشت کردو خیلی محکم گف )
- میتونم کمم نمیارم قول میدم
○ خوبع حالا برو استراحت کن فردا ساعت ۷ و نیم همینجا باش
- مگع مدرسس
○ خب اکه خیلی دیره پس ساعت ۷ اینجا باش ( چشاش قرمز شد معلوم بود تو دلش کلی فشم داده بود )
- بله چشم .
○ افرین دختر خوب حالا بام بیا تا اتاقتو بهت نشون بدم
پشت سرم بدون حرف راه افتاد بردمش اتاقی کع بغل اتاقم بود
○ اینجاس میتونی استراحت کنی
- ممنون
رفتم توی اتاقم قبل از اینکه اون بره تو اتاقش ... حیف کع اومدم تو اتاق وگرنه الان قیافش دیدن داشت
*ثانا*
کپ کردم رسما چشام داشت از کاسه میزد بیرون انقد درشت شده بود ، یعن چی اخه اتاق من بغل اتاق این برج زهرمار خان بود ای خدا بدبختیو نگا ،، ولی از حق نگذریم از ارتا خوشگل تره و البته جذاب تر خیلی باحاله نمیدونم چه مرزیه از بچگی با کسایی کع اذیتم میکردن اوکی تر بودم کلا مرز دارم ... رفتم توی اتاق ساعت ۸ ع خسته بودم اومدم بخوابم کع در اتاقم به صدا در اومد درو باز کردم ارتا بود
● بریم شام امادس
- ممنونم
سرشو انداخت پایینو راه افتاد قشنگ معلوم بود اعصاب پساب نداره ،، سر میز همه بودن یه زنم بود کع قبلا توی جمعشون ندیده بودمش
- سلام
□ سلام دخترم من شیرینم همسر کیارش خان
- بله سلام خانوم
□ بشین غدات یخ کرد
خیلی زن مهربونی بود فک کنم ارتا به این کشیده بود کع انقد اخلاقش خوب بود یکم کع دقت کردم دیدم کیانوش سر سفره نیس
□ کیانوش بچم کو ارتا مگه صداش نکردی
● نع
□ ارتا؟
● بعلع مامان نکنه الان میخوای به خاطر اون سرزنشم کنی
□ نه من کی هم چین کاری کردم
○ سلام به همه
□ خوبی پسرم
○ ممنون مامان
بی حرف غذامونو خوردیم بعدش من خواستم به خدمتکارا کمک کنم کع شیرین خانوم نزاشت ازشون مغذرت خواستم و گفتم که خستم شیرین خانوم با مهربونی گف برو بخواب دخترم یکم استراحت کن منم تشکر کردم داشتم میرفتم بالا کع دیدم کیانوشم پشت سرم داره میاد ...جلوی در اتاقم واستادم که گف .
○ خوب بخوابی صبم دیر نکن واس تمرین
- شب بخیر
دلم ریخ عرررر به من گف خوب بخوابی 😂😂 ادم بی جنبه ایی هستم
پارت ۴ نویسندهsa
۳.۷k
۰۳ مرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.