وایییی خدایا اخه ساعت ۷ لعنت بهت کیانوش چشام داره کور میش
وایییی خدایا اخه ساعت ۷ لعنت بهت کیانوش چشام داره کور میشه با هر بدبختیی بود پاشدم دست و صورتمو شستمو اماده شدم رفتم پایین سرحال و شر خوش واستاده بودو منتظر بود اعذاب دادن منو شروع کن ولی امروز عجب جذاب شده بودا ... هعی ثانا جم کن خودتو بابا .. سعی کروم خودمو جم و جور کنم رفتم سمتش
- سلام صب بخیر
○ علیک سلام خب اماده ایی شروع کنیم
- با شکم گشنه
○ ارع دیگه
- اخه بابا سگو بزنی ساعت ۷ صب با شکم گشنه تمرین نمیکنه کع من بکنم .
○ خب چون دلم واست سوخت برو یه چیزی بخور ولی تا یه ربع دیگه اینجایی از این به بعدم زودتر بیدار شو صبونه بخور
- مرسی دمت گرم
بدو بدو رفتم توی اشپز خونه یکی از خدمتکارا واسم صبونه اورد عین چی صبونه خوردم همه داشتن نگام میکردن ول کن بابا گور نگاه مردم شکممو بچسب صبونه رو خوردم و سریع رفتم پیش کیانوش رو مبل نشسته بود با دیدنم بلند شد..
○ خب بلاخره اماده ایی
- بلع شروع کنیم
(۱ ماه بعد )
یه ماه هر روز تمرین میکنمو ازمون میدم جانم در اومد توی این یه ماه یه وقتا خسته میشم یه وقتا دیگه نمیکشیدم کیانوش با اینکه سخت گیری زیاد میکرد اما یه وقتام خیلی هوامو داشت راستشو بخوام بگم کنارش ارامشیو داشتم که فقط وقتی پیش بابام بودم داشتم امروز روز اخر تمرینه از ساعت ۶ بلند شدم دیگه به زود پاشدن عادت کردم لباس پوشیدم و اماده شدم دیروز رفتم بیرونو برای کیانوش یه کت چرم خیلی خوشگل گرفتم خودم رسما عاشق لباس شده بودم خدا خدا میکنم اونم خوشش بیاد رفتم پایین ...
- سلام صبت بخیر باشه
○ سلام ثانا خانوم خب امروز روز اخره اماده ایی امروز قراره کلی خسته بشی
- منو از چی میترسونی کیانوش خان
○ اوه اوه زبون در اوردی بعد تمرین معلوم میشه ....
پارت ۵ نویسندهsa
- سلام صب بخیر
○ علیک سلام خب اماده ایی شروع کنیم
- با شکم گشنه
○ ارع دیگه
- اخه بابا سگو بزنی ساعت ۷ صب با شکم گشنه تمرین نمیکنه کع من بکنم .
○ خب چون دلم واست سوخت برو یه چیزی بخور ولی تا یه ربع دیگه اینجایی از این به بعدم زودتر بیدار شو صبونه بخور
- مرسی دمت گرم
بدو بدو رفتم توی اشپز خونه یکی از خدمتکارا واسم صبونه اورد عین چی صبونه خوردم همه داشتن نگام میکردن ول کن بابا گور نگاه مردم شکممو بچسب صبونه رو خوردم و سریع رفتم پیش کیانوش رو مبل نشسته بود با دیدنم بلند شد..
○ خب بلاخره اماده ایی
- بلع شروع کنیم
(۱ ماه بعد )
یه ماه هر روز تمرین میکنمو ازمون میدم جانم در اومد توی این یه ماه یه وقتا خسته میشم یه وقتا دیگه نمیکشیدم کیانوش با اینکه سخت گیری زیاد میکرد اما یه وقتام خیلی هوامو داشت راستشو بخوام بگم کنارش ارامشیو داشتم که فقط وقتی پیش بابام بودم داشتم امروز روز اخر تمرینه از ساعت ۶ بلند شدم دیگه به زود پاشدن عادت کردم لباس پوشیدم و اماده شدم دیروز رفتم بیرونو برای کیانوش یه کت چرم خیلی خوشگل گرفتم خودم رسما عاشق لباس شده بودم خدا خدا میکنم اونم خوشش بیاد رفتم پایین ...
- سلام صبت بخیر باشه
○ سلام ثانا خانوم خب امروز روز اخره اماده ایی امروز قراره کلی خسته بشی
- منو از چی میترسونی کیانوش خان
○ اوه اوه زبون در اوردی بعد تمرین معلوم میشه ....
پارت ۵ نویسندهsa
۳.۳k
۰۳ مرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.