متنخودم

#متن_خودم
#آنجا_محلی_برای_زندگی :)
امروز چشمانم را کمی بسته گذاشتم؛
انگارقلب باز هوس پرواز بر سرش زده بود..!
به آن جا که برگ ها آرام آرام روی آب می افتادند...
و سپس،
نوازش میکردند موج دریاچه را..
قدهایم کمی سنگین بود،
تنفس بادهای خوش و مطبوع نظم ترتیب را به هم میزد؛
ترتیب نفس کشیدن ، و ترتیب ضربان قلب ❤ ،
بیچاره حواسش آنقدر پرت دوست داشتن هایش شده بود که رسم کار خودش را فراموش میکرد!!
قلب من پر از دوست داشتن از طبیعت است..
لحظه ای غافل نشد از این حال خوب دیدن..
لحظه ای که قدم به قدم هوای خواستنش را به رخ خودش می‌کشاند و تنفس خوب لذت را مزه مزه میکرد...
حق هم داشت؛..!!
آخر تو که نمیدانی!!
آن جا کمی زندگی میکرد ..
#طبیعت_زیبای_سپیدان_آبشار_مارگون😊 ❤ :)
دیدگاه ها (۱)

#متن_خودم#خواهرم_بانو_نمیشوی؟💕 نفس هایم در پی لحظه اجابت اس...

#متن_خودم#مهر_حضرت❤ من به فدای نگاه تان..!نگاهم نمیکنی..؟دل...

🔻 دیدن فیلم مستهجن برای تضعیف روحیه!🔰 توی اسارت، عراق...

#متن_خودم#کی_بهار_میرسد؟دلتنگی واژه بی مفهومی ستهزاران دهخدا...

سلامح ✨😃

Ȼønꝗᵾɇɍɇđ ħɇȺɍŧ "قلب تسخیر شده"𝑃𝑎𝑟𝑡 𝑡𝒘𝒐شب آرامی بود؛ آنقدر آ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط